اسرائیل شاهاک/ آمادور نویدی
طرح صهیونیستها برای خاورمیانه
21 آگوست 2014
ترجمه و ویرایش از عبری به انگلیسی توسط اسرائیل شاهاک
برگردان: آمادور نویدی
سخنی با خواننده:
تمام جنگهایی که از زمان انتشار این کتاب در خاورمیانه بوجود آمده و همچنان ادامه دارد٬ همه بدون استثنا طبق طرح صهیونیستها برای ایجاد خاورمیانه جدید است. بر طبق این طرح صهیونیستی٬ «اسرائیل باید جهت زنده ماندن تبدیل به یک قدرت منطقه ای امپراتوری-امپریالیستی شود. و کل کشورهای عرب موجود منطقه را منحل و یا به کشورهای کوچک تقسیم کند؛ البته کوچکی در اینجا به ترکیب قومی یا فرقه ای هر کشور بستگی دارد. این سند بهعنوان بازنمائی دقیق از «چشم اندازی» برای کل خاورمیانه کنونی توسط رژیم صهیونیستی است٬ از اینرو اهمیت آن٬ نهفته در ارزش تاریخی آن میباشد و بدینوسیله توسط انجمن آمریکائیان عربتبار فارغ التحصیل دانشگاه٬ شرکت بلمونت و ماساچوست مشترکا در سال ۱۹۸۲ منتشر شده است. »
اشتراک
آمادور نویدی
اسرائیل تئودور هرتسل (۱۹۰۴) و خاخام فیشرمن (۱۹۴۷)
تئودور هرتسل٬ بنیانگذار صهیونیسم در جلد دوم صفحه ۷۱۱ خاطرات کامل خود میگوید که این منطقه، یعنی دولت اسرائیل: «از بروک مصر تا فرات» امتداد مییابد. خاخام فیشرمن٬ عضو آژانس یهودیان فلسطین٬ در شهادت خود به کمیته ویژه تحقیق سازمان ملل در ۹ ژوئیه ۱۹۴۷ اعلام کرد: «سرزمین موعود از رودخانه مصر تا رود فرات٬ از جمله قسمتهائی هستند که بخش هائی از سوریه و لبنان نیز شامل آن می باشد».
اودید یینون
«استراتژی اسرائیل در سالهای ۱۹۸۰»
این کتاب توسط انجمن آمریکائیان عربتبار فارغ التحصیل دانشگاه٬ شرکت بلمونت و ماساچوست مشترکا در سال ۱۹۸۲ منتشر شده است. با این سند ویژه شماره (ISBN 0-937694-56-8) ۱
فهرست مندرجات
سخن ناشر
۱
برای انجمن فارغ التحصیلان آمریکائی عربتبار و دانشگاهیان این قانع کننده است که در افتتاح سری جدید انتشارات و اسناد ویژه٬ مقاله اودید یینون در کیوونیم(دستورالعمل) مجله وزارت اطلاعات سازمان جهانی صهیونیسم ظاهر شده است. اودید یینون یک روزنامه نگار اسرائیلی است و قبلا در وزارت امور خارجه اسرائیل کار کرده است. به گواهی منابع اطلاعاتی و به باور ما٬ این سند صریح ترین٬ دقیق ترین، بدون ابهامترین و بهروز شده ترین استراتژی صهنویست ها در خاورمیانه است. بهعلاوه٬ این سند بعنوان بازنمائی دقیق از «چشماندازی» برای کل خاورمیانه کنونی رژیم صهیونیستی حاکم بهرهبری شارون و ایتان است. از اینرو اهمیت آندر ارزش تاریخی آن نهفته میباشد که وی آنرا در کابوسی ارائه میدهد.
۲
برای زنده ماندن اسرائیل، طرح آن ناگزیر میبایستی در دو محور توامان برنامهریزی و اجرا شود:
یک- به یک قدرت منطقه ای امپراتوری-امپریالیستی تبدیل بشود. و
دو- باید کل کشورهای عرب موجود منطقه را منحل و یا به کشورهای کوچک تقسیم نمود؛ البته کوچکی در اینجا به ترکیب قومی یا فرقه ای هر کشور بستگی دارد. در نتیجه: صهیونیست امیدوارست که دولتها با بنیاد فرقه ای خود به دستنشاندگانش تبدیل و منبع مشروعیت اخلاقی اسرائیل بشوند.
۳
این هدف، نه ایده جدیدیست؛ و نه اولین باریست که در تفکر استراتژیک صهیونیستهاظاهر شده باشد. در حقیقت٬ تجزیه کشورهای عربی به واحدهای کوچکتر موضوعی است که بارها به آن مراجعه شده است. این موضوع توسط لیویا روکاچ در کتاب تروریسم مقدس اسرائیل (۱۹۸۰) بر مقیاس نسبتا کم در انتشارات (AAUG) مستند شده است. اسنادمطالعه روکاچ٬ براساس خاطرات موشه شاریت٬ نخستوزیر سابق اسرائیل٬ با جزئیات قانعکننده ای٬ طرحی صهیونیستی است که در اواسط سالهای دههپنجاه آماده و در لبنانپیاده شده است.
۴
اولین حمله گسترده اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۷۸ بود که این طرح را تا آخرین جزئیات اجرا کرد. حمله دوم اسرائیل به لبنان در ۶ ژوئن سال ۱۹۸۲ بود که وحشیانهتر و فراگیرتر از پیش روی داد، با این امید که بخشهای خاصی از این طرح، نه فقط لبنان٬ بلکه اثرات آن سوریه و همچنین اردن را هم دربرگیرد. و به همین خاطر اینجا باید ادعاهای عمومی اسرائیل مبنی بر تمایل به یک دولت مرکزی قوی و مستقل برای لبنان را به استهزا گرفت؛ زیرا نیت دقیقتر اینست که دولت مرکزی در لبنان با امضای یک پیمان صلح به نقشههایمنطقهای امپریالیستی مجوز قانونی دهد. آنها همچنین در طرحهای خود نیز بهدنبال تسلیم – رضایت سوریه٬ عراق٬ اردن و دیگر دولتهای عرب و مردم فلسطین هستند. آنچه آنها میخواهند و آنچه در حال برنامهریزیست نه جهت ایجاد یک دنیایعربی٬ بلکه برای ایجاد یک دنیایعربی چندتکه است که آماده تسلیم به هژمونی اسرائیل باشد. از اینرو٬ اودید یینون در تألیف- مقاله خود٬ «یک استراتژی برای اسرائیل در سالهای ۱۹۸۰»٬ برای اولینبار درباره «فرصتهای دوردست از سال ۱۹۶۷»، و «وضعیت بسیار طوفانی صحبت میکند که اسرائیل را احاطه کرده است».
۵
سیاست صهیونیستی در آواره و تبعید فلسطینیها از فلسطین، بسیار فعال بوده است٬ اما در زمان جنگهایی مانند جنگ ۱۹۴۷-۱۹۴۸ و در جنگ ۱۹۶۷ با زور و اجبار بیشتر دنبال شد. ضمیمهای در این نشریه تحت عنوان: «اسرائیل از مهاجرت جمعی جدید صحبت میکند» است، که نشانگر سیاست صهیونیستها در راندن فلسطینیها از سرزمین خود است٬ و علاوه بر سند اصلی صهیونیستی که ما ارائه میدهیم٬ نقشههای دیگر صهیونیستی را نیز نشان میدهیم که جهت اخراج فلسطینیها از فلسطین برنامهریزی شده است.
۶
از سند و دستورالعمل منتشر شده در فوریه ۱۹۸۲ روشن است که «فرصتهای دوردستی» که استراتژیستهای صهیونیست تصور کردهاند، همان «فرصتها» جهت متقاعد کردن افکار عمومی جهانست که به سود صهیونیسم باشند؛ و ادعا میشود که این فرصتها با حمله ژوئن ۱۹۸۲ ایجاد شده است. همچنین پُر واضح است که فلسطینیها هرگز تنهاهدف نقشههای صهیونیستی نبوده٬ بلکه از آنجایی که حضور زنده و مستقل آنها بهعنوان یک خلق، بهمعنای نفی ماهیت دولت صهیونیستی است؛ پاکسازی فلسطینیها در اولویت اهداف صهیونیستها قرار دارد. با اینحال٬ هر کشور عربی٬ خصوصا آنهایی که دارای سمت و سوی ملیگرایی روشن و منجسم باشند٬ دیر یا زود هدف واقعی اسرائیلقرار میگیرند.
۷
متأسفانه، در تضاد با سند استراتژی دقیق و بدون ابهام و روشن صهیونیستی٬ استراتژیاعراب و فلسطینی٬ از ابهام و عدمانسجام رنج مییرد. هیچ نشانهای وجود ندارد که نشانگر اندیشه استراتژیستهای عرب در جهت فروپاشی کامل طرح صهیونیستی باشد. در عوض٬ هر زمان که مرحله جدیدی از طرح صهیونیستی آشکار میشود، اعراب با ناباوری و شوک واکنش نشان میدهند. این پدیده در واکنش خاموش اعراب٬ به محاصره بیروتآشکارست. واقعیت غمانگیز آنست که تا زمانیکه استراتژی صهیونیستها برای خاورمیانهبا واکنش جدی روبرو نشود، واکنش اعراب به محاصره هر پایتخت عربی توسط اسرائیل در آینده همینگونه خواهد بود.
خلیل نخله
۲۳ ژوئیه ۱۹۸۲
پیشگفتار
۱
مقاله زیر به عقیده من٬ طرح دقیق و کامل رژیم صهیونیستی کنونی(شارون و ایتان) برای خاورمیانه نشانگر تقسیم تمام منطقه به کشورهای کوچک٬ و انحلال همه کشورهای موجود عرب است. من بر جنبه های نظامی این طرح در خاتمه نظر میدهم تا نظر خوانندگان را به چندین نکته مهم جلب کنم:
۲
۱. این ایده که باید تمام کشورهای عربی توسط اسرائیل به واحدهای کوچک تجزیه شوند٬ بارها در اندیشه استراتژیستهای اسرائیل بوده است. برای مثال٬ زییو شیف٬ خبرنگار نظامی هارتص(و احتمالا آگاهترین فرد در اسرائیل٬ در مورد این موضوع) درباره «بهترین» چیزی که برای منافع اسرائیل میتواند در عراق اتفاق بیفتد، مینویسد: «انحلال عراق به یک دولت شیعی٬ یک دولت سنی٬ و تفکیک بخش کردی است(هارتص ۲/۶/۱۹۸۲). در واقع٬ این جنبه از طرح خیلی قدیمی است.
۳
۲. ارتباط قوی با اندیشههای نومحافظهکارانه در آمریکا٬ بویژه در یادداشتهای نویسنده بسیار برجسته است. اما٬ در حالی که به ایده «دفاع غرب» در برابر قدرت اتحاد جماهیر شوروی، چاپلوسی میکند٬ هدف واقعی نویسنده٬ و تأسیسات کنونی اسرائیل روشن است: تبدیل اسرائیل به یک قدرت امپریالیستی جهانی است. بهعبارت دیگر٬ هدف شارون فریبآمریکاییها پس از فریب دیگران است.
۴
۳. این واضح است که بسیاری از دادههای مربوطه٬ در هر دو ، یادداشتها و در متن٬ درهم ریخته و یا حذف شده اند؛ مثل کمک مالی آمریکا به اسرائیل، بیشتر آن فانتزی خالص است. اما٬ طرح نباید برای کوتاه مدت بیاثر٬ یا غیرقابل تحقق در نظر گرفته شود. طرح به طور صادقانه ایدههای ژئویولیتیک آلمان سالهای ۱۸۹۰-۱۹۳۳ را دنبال میکند٬ که توسط هیتلر و دولت نازی کاملا اهداف خود را در شرق اروپا تعیین نمود. آن اهداف٬خصوصا تقسیم کشورهای موجود٬ در سالهای ۱۹۳۴-۱۹۴۱ انجام گرفت٬ که تنها اتحادی موقت و در مقیاس جهانی، و برای یک دوره زمانی کوتاه بود، و توانست مانع تثبیت نیات آنها شود.
۵
یادداشتهای نویسنده به دنبال متن می آید. جهت جلوگیری از سردرگمی٬ من چیزی به یادداشتهایم اضافه نکردم٬ ولی مفاد آنها را در این پیشگفتار و نتیجهگیری گذاشته ام، اما با این حال٬ بر برخی از بخشهای متن تأکید کردهام.
اسرائیل شاهاک
۱۳ ژوئن ۱۹۸۲
استراتژی اسرائیل در سالهای ۱۹۸۰
اودید یینون
این مقاله ابتدا بهزبان عبری درکیوونیم(دستورالعمل)٬ مجلهای برای یهودیت و صهیونیسم، شماره ۱۴- زمستان٬ ۵۷۴۲ ٬ فوریه ۱۹۸۲ ٬ ویرایشگر: یورام بک. هیئت تحریه: الی اییال٬ یورام بک٬ آمنون هاداری٬ یاهانان مانور٬ الیسیر شووید. توسط وزارت تبلیغات/سازمان جهانی صهیونیست٬ اورشلیم(بیت المقدس) منتشر شده است.
۱
دولت اسرائیل جهت رسیدن به اهداف ملی خود در آغاز دهه هشتاد به چشمانداز جدیدی در داخل و خارج نیاز داشت. این نیاز با توجه به تعدادی از فرایندهای مرکزی که کشور٬ منطقه و جهان دستخوش آن شده بود٬ حتی بیشتر حیاتی گشته است. ما امروز در مراحل اولیه عصر جدیدی در تاریخ بشری زندگی میکنیم که مانند سلف خود نیست٬ و ویژگی های آن کاملا از آنچه که تاکنون شناختهایم متفاوت است. به همین دلیلست که ما از یک سو٬ به درک فرایندهای مرکزی نیاز داریم که بیانگر مشخص این دوره تاریخی باشد و از سوی دیگر به چشماندازی جهانی با استراتژی عملیاتی طبق شرایط جدید. وجود٬ رفاه و ثبات دولت یهودی تنها به اتخاذ چارچوبی جدید جهت امور داخلی و خارجی آن میسرست که آن هم خود بستگی به توانانیهایش دارد.
۲
این دوره را میتوانیم با چندین ویژگی تشخیص دهیم٬ امری که با یک نماد انقلاب واقعی در شیوه زندگی کنونی ما مشخص شده است؛ و آن روند غالب از کارافتادگیِ خردگرایی٬ چشمانداز انسانی بهعنوان سنگبنای اصلیِ حمایت از زندگی و دستآوردهای تمدن غرب پس از رنسانس است. دیدگاههای سیاسی٬ اجتماعی و اقتصادی که از این منظر سرچشمه گرفته اند برمبنای چندین «حقیقت» قرار گرفته که اکنون درحال ناپدید شدن هستند – جهت نمونه: دیدگاهی در جهان که انسان را فردگرا و هر چیزی را که وجود دارد بهمنظور برطرف کردن نیازهای اولیه میبیند؛ وقتیکه روشن شده است که مقدار منابع در جهان برای احتیاجات انسان٬ نیازهای اقتصادی یا گرفتاریهای فردی او کافی نیست، دیدگاه فوق را باطل میکند. در جهانی که چهار میلیارد انسان هستند و اقتصاد و منابع انرژی به همان نسبت جهت نیازهای انسان رشد نمیکند٬ انتظار برآورده شدن نیازهای اصلی جامعه غربی غیرواقعی است. ۱ جهت نمونه: آرزوی مصرفگرایی بی حد و حصر! دیدگاهی که اخلاق هیچ نقشی در تعیین مسیر انسان ندارد٬ اما نیازهای مادی او این فرصت را دارد – این دیدگاه امروزه رایج است؛ همانگونه که میینیم جهانی که تقریبا تمام ارزشهایش در حال نابودی هستند. ما در حال از دستدادن توانائی جهت ارزیابی سادهترین چیزها هستیم٬ خصوصا وقتیکه نگران پرسش ساده چه چیزی خوبست و چه چیزی بد.
۳
وقتیکه ما شاهد فروپاشی نظم جهان اطراف خود هستیم٬ چشمانداز آرمانها و توانایی بی حد و حصر انسان در مواجهه با واقعیتهای غمانگیز زندگی کوچک میشود. دیدگاهی که وعده آزادی و استقلال به انسان میدهد در پرتو این واقعیت غمانگیز که سه چهارم از نژاد بشر تحت رژیمهای استبدادی زندگی میکنند، پوچ به نظر میرسد. دیدگاههایی که نگران برابری و عدالت اجتماعی هستند توسط سوسیالیسم و بویژه توسط کمونیسم به مایه خنده تبدیل شدهاند. هیچ استدلالی بهعنوان حقیقت به این دو ایده وجود ندارد٬ اما روشن است که آنها بهدرستی تجربه نشده و اکثریت نوع بشر آزادی٬ استقلال و فرصت جهت برابری و عدالت را از دست داده است. در این جهان هستهای که ما (هنوز) بهمدت سی سال در آرامش نسبی زندگی میکنیم٬ مفهوم صلح و همزیستی میان ملتها معنایی ندارد، وقتیکه یک ابرقدرت مانند اتحاد جماهیر شوروی دارای نوع دکترین نظامی و سیاسی است، که بر اساس آن: فقط یک جنگ هسته ای امکانپذیر و لازم است تا به اهداف مارکسیسم برسد؛ اما در این میان پرسش اصلی اینست که آیا پس از جنگ هسته ای کسی زنده میماند؟ هنوز برای این فرضیه در میان دشمنان پاسخی نیست. ۲
۴
مفاهیم اساسی جامعه بشری٬ خصوصا آنهایی که در غرب هستند٬ با توجه به تحولات سیاسی٬ نظامی و اقتصادی در حال تغییرند. بنابراین٬ قدرت هسته ای و سلاح های متعارف اتحاد جماهیر شوروی در مقایسه با جنگهای جهانی گذشته که تنها بازی کودکانه بوده اند٬ عصری را پیشبینی میکند که شبیه به آرامش قبل از توفان است. عصری که میتواند بخش بزرگی از جهان ما را در یک جنگ جهانی چندبعدی ویران سازد. قدرت هسته ای و همچنین سلاحهای متعارف٬ کمیت آنها٬ کیفیت و ظرافت آنها اکثر جهان ما را ظرف چند سال نابود کند٬ و ما باید خودمان را با آنچنان چشماندازی همطراز کنیم تا با آن در اسرائیل روبرو شویم. پس٬ تهدید اصلی به موجودیت ما و جهان غرب٬ این است.۳ جنگ بر سر منابع در جهان٬ انحصار اعراب بر نفت٬ نیاز غرب به واردات بسیاری مواد خام از جهان سوم٬ جهانی را که ما میشناسیم دگرگون می سازد. با توجه به اهداف اصلی اتحاد جماهیر شوروی شکست غرب در گرفتن کنترل بر منابع عظیم در خلیج فارس و در بخش جنوبی آفریقا است٬ که بسیاری از منابع جهان در آن قرار دارند. ما می توانیم ابعاد رویارویی جهانی را که در آینده با آن روبرو خواهیم شد تصور کنیم.
۵
دکترین خروشچف خواستار کنترل شوروی بر اقیانوسها و منابع غنی مناطق جهان سوماست که همراه با حضور و دکترین هسته ای شوروی ممکن است در جنگ هسته ای زنده بماند و پیروز شود. و این در حالیست که ممکنست قدرت نظامی غرب نیز نابود شود و ساکنان آن بردگانی در خدمت مارکسیسم- لنینیسم ساخته شوند؛ و این خطر اصلی برای صلح و موجودیت خود ما نیز هست. از سال ۱۹۶۷ شورویها، اظهار نظر کلاوس ویتز مبنی بر «جنگ ادامه سیاست در نوع هسته ای» ست را دگرگون کرده است٬ و این شعارراهنمای تمام سیاستهای آنها میباشد. اکنون و امروز آنها مشغول انجام اهداف خود در منطقه ما و سراسر جهان هستند٬ و نیاز مواجه شدن با آنها عنصر اصلی در سیاست امنیتی کشور ما و البته بقیه جهان آزاد است. این بزرگترین چالش خارجی ما است. ۴
۶
بنابراین٬ دنیای عرب مسلمان٬ مشکل استراتژیک اصلی نیست که ما باید در دهه ۸۰ با آن روبرو شویم؛ علیرغم این واقعیت که با توجه به قدرت نظامی خود٬ تهدید اصلی علیه اسرائیل هستند. این دنیای عرب مسلمان با اقلیتهای قومی خود٬ جناحهای آن و بحرانهای داخلی٬ که بطرز حیرتانگیزی هر یک مخرب خود هستند٬ همانگونه که ما می توانیم در لبنان٬ در ایران غیر عرب و اکنون در سوریه ببینیم٬ که آنها قادر به مقابله موفقیتآمیز با مشکلات اساسی خود نیستند و بنابرین، در درازمدت، تهدیدی واقعی علیهدولت اسرائیل نیستند؛ اما فقط در کوتاهمدت است که قدرت نظامی فوری آن دارای اهمیت زیاد است. در درازمدت٬ این دنیای عرب مسلمان در چارچوب فعلی خود در مناطق اطراف ما بدون اینکه نیازی به تغییرات واقعی انقلابی داشته باشد قادر به موجودیت نیست. دنیای عرب مسلمان مانند یک خانه موقت کاغذی توسط خارجیها(فرانسه و انگلیس در سالهای ۱۹۲۰ )٬ بدون در ظر گرفتن خواست و تمایل ساکنان آن ساخته شده است. دنیای عرب مسلمان خودسرانه به ۱۹ کشور٬ با ترکیبی از گروههای قومی و اقلیتی که دشمن یکدیگرند٬ تقسیم شده است٬ بهطوریکه امروز هر کشور مسلمان عرب از درون با تخریب اجتماعی قومی خود روبرو است٬ و در برخی نقاط جنگ داخلی شدیدی وجود دارد. ۵
اغلب اعراب٬ ۱۱۸ میلیون از ۱۷۰ میلیون٬ در آفریقا٬ غالبا در مصر(امروز ۴۵میلیون) زندگی می کنند.
۷
به غیر از مصر٬ همه کشورهای مغرب از ترکیبی از اعراب و بربر های غیرعرب ساخته شده اند. در الجزایر در حال حاضر یک جنگ داخلی در کوهستان های کبایل(Kabile) بین دو ملیت در کشور وجود دارد. علاوه بر جنگ داخلی در مراکش و الجزایر٬ هردو کشور بر سر صحرای اسپانیایی در جنگ با یکدیگرند. اسلام ستیزهگر یکپارچگی تونس را بهخطر می اندازد و قذافی از کشوری که کمجمعیت است و نمیتواند یک کشور قدرتمند بشود٬ جنگهایی را سازماندهی میکند که از نقطه نظر اعراب مخرب هستند. به همین دلیل او در گذشته سعی در وحدت با کشورهایی مثل مصر و سوریه کرده است که واقعیتر هستند. سودان٬ کشوری از هم گسیخته در دنیای مسلمان عرب، امروز از چهار گروه متخاصم به یکدیگر ساخته شده است. یک اقلیت سنی مسلمان عرب که بر اکثر آفریقاییهای غیرعرب٬ غیرمسیحی٬ و مسیحیها حکومت می کند. در مصر یک اکثریتمسلمان سنی درمواجهه با اقلیت مسیحی است که بر مصر تسلط دارد و حدود ۷ میلیونهستند٬ بطوریکه حتی سادات٬ در سخنرانی خود در ۸ ماه مه٬ ترس خود را از اینکه آنها دولت خود را خواسته باشند٬ ابراز نگرانی نمود! چیزی مثل یک لبنان مسیحی «دوم» در مصر.
۸
تمام کشورهای عرب شرق اسرائیل از هم پاشیده شده٬ ورشکسته و حتی بیشتر از کشورهای مغرب با جنگ داخلی سردرگم شده اند. سوریه اساسا فرقی با لبنان ندارد بجز اینکه دارای رژیم نظامی قوی است که حکومت میکند. اما جنگ داخلی واقعی که امروز بین اکثریت سنی و شیعه علوی حاکم (تنها ۱۲ درصد جمعیت) در جریان است نشان از شدت مشکل داخلی دارد.
۹
یکبار دیگر بگویم٬ که عراق در ماهیت از همسایگان خود هیچ تفاوتی ندارد٬ اگرچه اکثریتمردم شیعه هستند و اقلیت سنی حاکم است. شصت و پنج درصد از جمعیت هیچ دخالتی در سیاست ندارد٬ در حالی که یک نخبه ۲۰ درصدی قدرت را در اختیار دارند. بهعلاوه یک اقلیت وسیع در شمال وجود دارد٬ و اگر بهخاطر قدرت رژیم حاکم، ارتش و درآمد نفتنبود٬ آینده دولت عراق هیچ فرقی از گذشته لبنان و سوریه امروز نداشت. امروز دانههای جنگ داخلی و اختلافات درونی در حال حاضر آشکار است٬ خصوصا پس از ظهور و به قدرت رسیدن خمینی در ایران٬ رهبری که، شیعیانِ در عراق وی را بهعنوان رهبر طبیعی خود میبینند.
۱۰
تمام امیرنشینهای خلیج فارس و عربستان سعودی بر روی خانه های ظریف شن و ماسه ساخته شده که فقط نفت وجود دارد. در کویت٬ کویتیها فقط سه چهارم جمعیت را تشکیل میدهند. در بحرین٬ شیعیان اکثریت را تشکیل میدهند، ولی محروم از قدرت هستند. در امارات متحده عربی٬ یکبار دیگر شیعیان اکثریت را تشکیل میدهند، ولیسنیها در قدرت هستند. به همین صورت در مورد عمان و شمال یمن حقیقت دارد. حتیدر یمن جنوبی مارکسیستی/سوسیالیستی یک اقلیت شیعه قابل توجهی وجود دارد. درعربستان سعودی نیمی از جمعیت خارجی از جمله٬ مصری و یمنی است، ولی اقلیتسعودی قدرت را در دست دارد.
۱۱
اردن در واقع فلسطینی است٬ که بوسیله اقلیت بدوی ترانس اردنی حکومت می شود٬ اما بیشتر ارتش و مطمئنا اکنون دیوانسالاری فلسطینیست. در حقیقت عمان به همان اندازه فلسطینیست که نابلس است. بطور نسبی همه این کشورها دارای ارتش قدرتمند هستند. اما یک مشکل در آنجا نیز وجود دارد! ارتش سوریه امروز عمدتا سنی با افسران علوی؛ و ارتش عراق شیعه با فرماندهان سنی است. این امر در دراز مدت اهمیت زیادی دارد٬ و به همین دلیل این امکان وجود ندارد وفاداری ارتش را برای مدتی طولانی حفظ کرد؛ بجز جائی که در میانشان، ضرورت حیات، تنها مخرج مشترک باشد: «خصومت با اسرائیل» که حتی امروز هم کافی نیست.
۱۲
در کنار اعراب٬ همانگونه که پراکنده هستند٬ دیگر کشورهای مسلمان در وضع مشابهای هستند. نصف جمعیت ایران شامل گروه فارسیزبان و نیمی دیگر از گروههای قومی ترکاست. جمعیت ترکیه شامل اکثریت مسلمان سنی ترک٬ حدود ۵۰ درصد٬ و دو اقلیتوسیع٬ ۱۲ میلیون اقلیت مسلمان شیعه علوی و ۶ میلیون کرد اهل سنت است. در افغانستان ۵ میلیون شیعه وجود دارد که یک سوم جمعیت را تشکیل میدهد. در پاکستان سنی ۱۵ میلیون شیعه وجود دارد که ثبات کشور را بهخطر انداخته است.
۱۳
این تصویر اقلیت قومی که از مراکش تا هند و از سومالی تا ترکیه گسترش مییابد، اشاره به عدمثبات و انحطاط سریع در کل منطقه دارد. وقتیکه این تصویر بر مشکلات اقتصادی اضافه شود٬ ما میینیم که چگونه تمام منطقه مانند خانهایست که از کاغذ ساخته شده باشد، که در برابر مشکلات شدید خود قادر به مقاومت نیست.
۱۴
در این جهان بزرگ و ترکبرداشته چندین گروه ثروتمند و تودههای عظیمی از مردم فقیر وجود دارند. بسیاری از اعراب درآمد سالانه میانگین ۳۰۰ دلار دارند. این وضعیت در مصر٬و بسیاری از کشورهای مغرب بجز لیبی و عراق صدق میکند. لبنان تکهتکه شده و اقتصاد آن در حال سقوط است و در این حالتیست که هیچ قدرت مرکزی وجود ندارد٬ اما عملا پنجمنطقه بالفعلِ مستقل (مسیحیان در شمال٬ با حمایت سوریه و تحت حاکمیت قبیله فرانیجه(Franjieh)٬ در شرق منطقه زیر سلطه مستقیم سوریه٬ در مرکز تحت محاصره فالانژیستهای مسیحی(Phalangist)٬ در جنوب و تا بالای رودخانه لیطانی منطقه تحتکنترل فلسطینیان(PLO) و دولت مسیحی حداد و نیم میلیون مسلمان شیعه است). سوریه حتی در موقعیت سنگینتری است، حتی با کمکی که در آینده پس از اتحاد با لیبیاخذ کند، برای مقابله با مشکلات اساسی موجود ونگهداری از ارتش گسترده کافی نخواهدبود. مصر در بدترین موقعیت است؛ زیرا : میلیونها نفر در آستانه گرسنگی هستند٬ نیمی از نیروی کار بیکار است٬ و مسکن در این منطقه پُرجمعیت کمیاب است. بجز ارتش یک دپارتمان وجود ندارد که بازدهی داشته و کار کند و دولت در شرایط ورشکستگی دائم است و بطور کامل وابسته به کمکهای خارجی آمریکاست که از زمان قرارداد صلح تضمین شده است. ۶
۱۵
در کشورهای حوضه خلیج فارس٬ عربستان سعودی٬ لیبی و مصر بزرگترین انباشت پول و نفت در جهان وجود دارد٬ اما آنهائی که از آن لذت میبرند، نخبگانی کوچکند که فاقدپایگاه گسترده مردمی و پشتیبانی میباشند و اعتماد بهنفس ندارند٬ چیزیکه هیچ ارتشی ضمانت آنرا نمیکند.۷ ارتش سعودی با تمام تجهیزات خود نمیتواند از رژیم در برابر خطرات واقعی داخلی یا خارجی دفاع کند٬ و چیزیکه در سال ۱۹۸۰ در مکه اتفاق افتاد، فقط یک نمونه است. اسرائیل را اینک یک شرایط غمانگیز و بسیار توفانی محاصره کرده که برایش چالش ایجاد میکند؛ مشکلات و ریسک دارد. اما همچنین برای اولین بار از سال ۱۹۶۷ شانسهایی جهت فرصتهای دوردست وجود دارد تا فرصتهای از دستداده در دهه هشتاد را تا اندازهای و با ابعادی که حتی امروز تصورشان غیرممکنست، بهدست بیاورد.
۱۶
سیاست «صلح» و برگرداندن مناطق٬ از طریق وابستگی به آمریکا٬ از تحقق گزینههای تازه ایجاد شده برای ما جلوگیری میکند. از سال ۱۹۶۷ تمام دولتهای اسرائیل اهداف ملی ما را با نیازهای سیاسی کوتهفکرانه٬ از یکسو و از سوی دیگر با عقاید مخرب در خانه خنثی ساخته و ظرفیت ما را در هر دو سو، چه خانه و چه در خارج با منافعمان گره نزدهاند. چند نمونه: عدمبرداشت گامهائی به سمت مردم عرب در سرزمینهای جدید اشغالی در این دوره، از جنگ تحمیل شده بر ما و همچنین خطاهای بزرگ استراتژیست اسرائیل در صبح فردای پس از جنگ شش روزه است. اگر ما اردن را به فلسطینیهایی که در غرب رود اردنزندگی میکردند داده بودیم٬ میتوانستیم خودمان را از تمام درگیریهای خطرناک و تلخ بعد از آنزمان نجات دهیم. با انجام آن ما میتوانستیم مشکل فلسطین را که امروزه با آن روبرو هستیم، خنثی کنیم. ما راهحلیهائی پیدا کردهایم که واقعا و بههیچوجه راهحل نیستند. نمونه مصالحه ارضی یا استقلال/خودمختاری که به همان نسبت٬ در واقع یکچیز است. ۸ امروز٬ ما بهناگهان کاملا با فرصتهای زیادی جهت تغییر وضعیت روبرو هستیم و کارهائی داریم که باید در دهه آینده انجام دهیم ،در غیراینصورت بهعنوان یک دولت/کشور نمیتوانیم زنده بمانیم.
۱۷
در این دوره دهه هشتاد٬ دولت اسرائیل باید از طریق برنامهریزی جهت تغییرات در نظام اقتصادی و سیاسی آینده داخل کشور٬ همراه با تغییرات اساسی در سیاست خارجی خود٬ به منظور ایستادگی در مقابل چالشهای منطقهای و جهانی این عصر جدید گام بردارد. از دستدادن حوزههای نفتی کانال سوئز٬ که از پتانسیل بسیار زیاد نفت٬ گاز و سایر منابع طبیعی صحرای سینا از نظر شباهت زمینی، مشابه کشورهای تولید کننده نفت در منطقهاست٬ در آینده نزدیک منجر به تخلیه انرژی و ازبینرفتن اقتصاد داخلی ما میشود. در حالحاضر یکچهارم تولید ناخالص داخلی و نیز یکسوم بودجه ما جهت خرید نفتاستفاده می شود.۹ جستوجو برای مواد خام در نقب و در ساحل در آینده نزدیک٬ جایگزین امور خدمت دولت نخواهد بود.
۱۸
بنابراین، (تصرف دوباره) صحرای سینا با منابع موجود و بالقوه آن یک اولویت سیاسی است که راه آن بوسیله توافقات کمپ دیوید و صلح بسته شده است. گناه آن بر گردن دولت کنونی اسرائیل و دولتهایی است که جاده را به سیاست مصالحه ارضی٬ از سال ۱۹۶۷ هموار کردهاند. مصریها پس از بازگشت سینا احتیاج به حفظ پیمان صلح نداشتند٬ و آنها جهت بازگشت به دنیای عرب و اتحاد جماهیر شوروی بهمنظور بدست آوردن کمک و حمایت نظامی دست بههر کاری میزنند. کمکهای آمریکا فقط برای کوتاه مدت و جهت ایجاد شرایط صلح تضمین شده است٬ و تضعیف آمریکا در هر دو، در داخل و خارج از کشور٬ کمکهایشان را کاهش میدهد. بدون نفت و درآمد حاصل از آن٬ با هزینههای بسیار زیاد٬ ما قادر نخواهیم بود تحت شرایط موجود از ۱۹۸۲ فراتر رویم و باید بهمنظور بازگشتبه وضعیتی که در صحرای سینا قبل از سفر سادات و امضاء اشتباه قرارداد صلح با او در مارس۱۹۷۹وجود داشت اقدام کنیم.۱۰
اسرائیل جهت تحقق این هدف دو راه عمده دارد! یکی مستقیم و دیگری غیرمستقیم. هدف مستقیم بخاطر طبیعت رژیم و دولت در اسرائیل کمتر واقعبینانه است و همچنین بخاطر خرد سادات که پس از جنگ ٬۱۹۷۳ خروج ما از سینا را که دستآورد بزرگ او از زمان بهقدرت رسیدنش بود. اسرائیل بطور یکجانبه پیمان را نه امروز٬ و نه در سال ۱۹۸۲نمیتواند بشکند! مگر اینکه از نظر اقتصادی و سیاسی تحت فشار سخت قرار گیرد و مصربهانهای برای اسرائیل فراهم کند که در تاریخ کوتاه خود برای چهارمین بار صحرای سینا را به دستمان برگرداند. بنابراین آنچه باقی مانده است٬ اقدام غیرمستقیم است. اوضاعاقتصادی مصر٬ ماهیت رژیم و سیاست پانعربی آن٬ پس از آوریل ۱۹۸۲، شرایطی را بوجود میآورد که اسرائیل جهت بدست آوردن کنترل مجدد صحرای سینا بهعنوان یک منطقهاستراتژیک٬ اقتصادی و ذخیره انرژی برای دراز مدت مجبور به اقدام مستقیم یا غیرمستقیم میشود. مصر با توجه به درگیرهای داخلی خود یک مشکل استراتژیک نظامی نیست و میتوان آنرا در یک روز٬ نه بیشتر به وضعیت پس از جنگ ۱۹۶۷ برگرداند.۱۱
۲۰
افسانه مصر بهعنوان رهبر قدرتمند دنیای عرب در گذشته در سال ۱۹۵۶ تخریب شد و قطعا در سال ۱۹۶۷ زنده نماند؛ اما سیاست ما٬ مبنی بر برگرداندان صحرای سینا٬ در تبدیل افسانه به «حقیقت» خدمت کرد. در واقع٬ با این حال٬ قدرت مصر نسبت به اسرائیلبهتنهایی از بقیه دنیای عرب از سال ٬۱۹۶۷ حدود ۵۰ درصد کاهش یافته است. مصر دیگر رهبر قدرت سیاسی دنیای عرب نیست و از لحاظ اقتصادی در آستانه یک بحران است. بدون کمک های خارجی، فردا به مصر بحران می آید.۱۲ در کوتاه مدت٬ به علت برگرداندنصحرای سینا٬ به هزینه ما، چندین مزیت بدست میآورد٬ اما تنها در کوتاه مدت تا سال ۱۹۸۲ توازن قدرت را بهنفع خود تغییر نمی دهد٬ و احتمالا مصر به هزینه ما سقوط میکند. مصر٬ در تصویر سیاسی داخلی کنونی خود در حالحاضر٬ یک مرده است؛ اگر ما شکاف رو به رشد میان مسلمانان و مسیحیان را بهحساب آوریم، بیشتر هم می شود. هدف سیاسی اسرائیل در دهه ۱۹۸۰، تجزیه سرزمین مصر به مناطق جغرافیائی جداگانه در جبههغربی خود بوده است.
۲۱
شاید بتوان گفت که مصر تجزیهشده، به بسیاری از کانونهای ازهم پاشیده مقامات/قدرت تبدیل میشود. اگر مصر سقوط کند٬ کشورهائی مثل لیبی٬ سودان یا حتی کشورهای دورتر در شکل فعلی خود نمیتوانند ادامه وجود داشته باشند و به سقوط و انحلال مصر می پیوندند. چشمانداز یک دولت مسیحی قبطی در بالای مصر در کنار تعدادی از کشورهای ضعیف با قدرت محلی و بدون یک دولت مرکزی تا به امروز٬ کلید توسعه تاریخی است که تنها با توافقنامه صلح بهعقب رفت، اما بنظر میرسد که در بلندمدت اجتنابناپذیراست.۱۳
۲۲
جبهه غربی٬ که در ظاهر مشکلتر بنظر میرسد٬ در حقیقت از جبهه شرقی کم پیچیدهتر است٬ زیراکه اخیرا اکثر اتفاقات در آنجا رخ میدهد و تیتر اخبار میشود. انحلال کامل لبنان به پنج استان نمونهای برای تمام دنیای عرب از جمله مصر٬ سوریه٬ عراق و شبهجزیره عربستان است که در حال حاضر، آن مسیر را دنبال میکنند. تجزیه سوریه و بعد از آن عراق به مناطق قومی یا مذهبی منحصربهفرد مثل لبنان٬ هدف اصلی اسرائیل در جبههشرقی در درازمدت است٬ در حالی که انحلال قدرت نظامی آن کشورها در خدمتهدف اصلی در کوتاهمدت عمل می کند . سوریه طبق ساختارهای قومی و مذهبی خود٬ به چندین کشور مثل شرایط امروز لبنان سقوط خواهد کرد؛٬ بطوریکه یک دولت شیعه علویدر امتداد سواحل خود٬ یک دولت سنی در منطقه حلب٬ یک دولت سنی دیگر در دمشق که دشمن همسایه شمالی خود است٬ و حتی در میان دروزیها که ممکن است یک دولت٬ همچون در جولان ما باشد و مطمئنا در هوران(Hauran) و شمال اردن آنرا ایجاد خواهند کرد. این امر صلح و امنیت منطقه را در درازمدت ضمانت خواهد کرد٬ و آن هدف امروز در حال حاضر در دسترس ماست.۱۴
۲۳
عراق٬ که از یکطرف از نظر نفت غنی و از طرف دیگر از نظر اوضاع داخلی چندتکه است٬ بعنوان نامزدی برای اهداف اسرائیل تضمین شده است. انحلال عراق برای ما حتی مهمتر از سوریه است. عراق از سوریه قویتر است. در کوتاهمدت این قدرت عراق است که به منزله بزرگترین خطر برای اسرائیل است. یک جنگ بین عراق و ایران میتواند عراق را در داخل از هم جدا و تجزیه کند، حتی قبل از اینکه قادر به سازماندهی یک مبارزه گسترده علیه ما باشد، در خانه سقوط میکند. هر نوع درگیری داخلی میان اعراب در کوتاهمدت به ما کمک می کند و مسیر را جهت هدف مهمتر تجزیه عراق به فرقهها، همچون سوریه و لبنان کوتاه می کند. تقسیم عراق٬ به استان ها در راستای خطوط قومی/مذهبی، همچون سوریه در دوران عثمانی امکانپذیرست. بنابراین٬ سه(یا چهار) استان اطراف سه شهر عمده وجود خواهد داشت: بصره٬ بغداد و موصل و مناطق شیعه در جنوب٬ سنی و کرد را از شمال جدا خواهد کرد. این امکان وجود دارد که رویارویی کنونی بین ایران و عراق این قطببندی را عمیق تر کند.۱۵
۲۴
کل شبه جزیره عربی به دلیل فشارهای داخلی و خارجی یک نامزد طبیعی برای انحلالاست٬ و این موضوع خصوصا در عربستان سعودی اجتنابناپذیر است. صرفنظر از اینکه قدرت اقتصادی آن برمبنای نفت دستنخورده باقی بماند یا اگر در درازتمدت کاهشیابد٬ با توجه به ساختار سیاسی موجود، شکافها و ضعفهای داخلی توسعههائی شفاف و طبیعی هستند.۱۶
۲۵
اردن به منزله یک هدف فوری استراتژیک در کوتاهمدت است و نه در درازمدت . برای این که در درازمدت پس از انحلال اردن و خاتمه دادن به حکومت طولانی ملک حسین و انتقالقدرت به فلسطینیها یک تهدید واقعی تلقی نمیشود.
۲۶
جهت ادامه ساختار کنونی اردن در طولانیمدت هیچ شانسی وجود ندارد٬ و سیاست اسرائیل٬ در هر دو، در جنگ و صلح٬ باید متوجه انحلال کنونی رژیم اردن و انتقال قدرت به اکثریت فلسطینی باشد. تغییر رژیم در شرق رودخانه (اردن) نیز باعث پایان دادن به مسئلهاراضی پرجمعیت اعراب غرب اردن میشود. چه در جنگ یا تحت شرایط صلح٬ مهاجرت از اراضی و انجماد اقتصادی جمعیت در آنها٬ جهت تغییرات آتی بر هر دو، کرانه رودخانه اردن ضمانتشده هستند؛ و ما باید فعال باشیم تا به این روند برای آینده نزدیک شتاب بخشیم. طرح خودمختاری/استقلال برای آنها نیز٬ همچنین هرگونه مصالحه یا تقسیم اراضی باید رد شود٬ با توجه به طرحهای سازمان آزادیبخش فلسطین(پی ال او) و آنهایی که مربوط به خود اعراب اسرائیلی است٬ طرح سپتامبر ۱۹۸۰ شفا امر(Shefa’amr)٬ در موقعیت فعلی بدون جدا کردن هر دو ملت٬ اعراب به اردن و یهودیها به مناطق غرب رودخانه که در این کشور زندکی می کنند غیرممکن است. همزیستی واقعی و صلح تنهازمانی بر این سرزمین حکومت میکند که اعراب درک کنند که آنها بدون قانون حکومت یهودی بین اردن و دریا نه امنیت دارند و نه وجود دارند. داشتن یک کشور و امنیت برای آنها فقط در اردن میسر خواهد بود. ۱۷
۲۷
در اسرائیل تمایز بین مناطق اشغالی سال ۱۹۶۷ ٬ و سرزمینهای اشغالی قبل از آن٬ از نوع سال های ۱۹۴۸، همیشه برای اعراب بیمعنی بوده است و امروز هیچ اهمیتی برای ما ندارد. مشکل باید در تمامیت خود بدون هیچ بخشی از سال های ۱۹۶۷ دیده شود. این باید روشن شود٬ که تحت هر شرایط سیاسی یا حلقه نظامی٬ مشکل اعراب محلی فقط زمانی بوجود می آید که موجودیت اسرائیل را در مرزهای امن تا رودخانه اردن و فراتر از آن برسمیت نشناسند. چراکه نیاز موجودیت ما در این عصر دشوار٬ وجود عصر هستهای است که ما باید بزودی وارد آن شویم. این دیگر غیرممکن است با سهچهارم جمعیت یهودی در خط ساحلی متراکم که در عصر هستهای خیلی خطرناک است، زندگی کرد.
۲۸
پس، پراکندگی جمعیت هدف استراتژیک داخلی در بالاترین رتبه است٬ در غیر اینصورت٬ ما نمیتوانیم درون هیچکدام از مرزها وجود داشتهباشیم و ناگزیریم حضور خود را در درون مرزها پایان دهیم. یهودیه(Judea)٬ سامره(Samaria)٬ و جلیله(Galilee)٬ تنها ضامن موجودیت ملی ما هستند. و اگرما در مناطق کوهستانی اکثریت نشویم٬ نمیتوانیم بر کشور حکومت کنیم و مثل شرکتکنندگان در جنگهای صلیبی میشویم٬ زیراکه در درجه اول، آنها خارجی بودند٬ و کشور تسخیرشده را که بهرحال مال آنها نبود، از دست دادند. توازن کشور از نظر جمعیتی٬ استراتژیک و اقتصادی بالاترین و مهمترین هدف امروز است. نگهداشتن حوضه کوهستان از بئرشبا(Beersheba) تا بالای جلیله هدف ملی است که حاصل بررسی مهم استراتژیک است و کوهستانها را بخشی از کشور میسازد که امروز خالی از یهودیان است.۱۸
۲۹
تحقق اهداف ما در جبههشرقی در درجه اول به تحقق این هدف استراتژیک داخلی بستگیدارد. تحول ساختار اقتصادی و سیاسی٬ بطوریکه قادر به تحقق این اهداف استراتژیکشویم٬ کلید دستیابی به کل تغییرات است. ما باید اقتصاد متمرکز را که دولت بطور گسترده در گیرش است به بازار آزاد تغییر دهیم؛ و همچنین، از وابستگی به مالیاتدهندگانآمریکائی تغییر جهت داده و با دستان خود به توسعه زیرساختهای اقتصادی واقعی تولیدی بپردازیم. اگر ما دوادطلبانه و بطور آزاد قادر به چنین تغییراتی نباشیم٬ با تحولات جهان٬ خصوصا در زمینههای اقتصادی٬ انرژی و سیاست٬ با انزوای روبهافزایش خود روبهرو می شویم.۱۹
۳۰
از نقطهنظر نظامی و استراتژیک٬ غرب به رهبری آمریکا قادر به مقابله و فشارِ جهانی علیهاتحاد جماهیر شوروی در سراسر جهان نیست. و بنابراین، اسرائیل در دهه هشتاد باید به تنهایی٬ بدون هرگونه کمک خارجی٬ نظامی و یا اقتصادی بر روی پای خود بایستد٬ و همین امروز این توان بدون هیچ سازشی در وجود ماست.۲۰ تغییرات سریع در جهان نیز تغییراتیدر شرایط دنیای یهودیت بوجود می آورد که اسرائیل نه فقط آخرین چاره، بلکه تنها گزینه موجودیت خواهد بود. ما نمیتوانیم فرض کنیم که یهودیهای آمریکا٬ و کشورهای اروپا و آمریکای لاتین در شکل کنونی در آینده ادامه وجود خواهند داشت.۲۱
۳۱
وجود ما در این کشور بهخودیخود واقعیت است٬ و هیچ نیرویی که بتواند ما را از اینجا بازور یا با خیانت(به سبک و روش سادات) بردارد وجود ندارد. علیرغم مشکلات سیاستِاشتباهِ «صلح» و مشکل اعرابِ اسرائیل و ساکنان سرزمینهای دیگر٬ ما بطور مؤثر میتوانیم با این مشکلات در آینده قابل پیشبینی مقابلهبهمثل کنیم.
نتیجهگیری:
۱
به منظور درک امکانات قابل توجه و تحقق طرح صهیونیستها برای خاورمیانه باید سه نکته مهم روشن شود و نیز چرا باید این طرح انتشار یابد.
۲
سابقه نظامی طرح
شرایط نظامی این نقشه در بالا ذکر نشده است٬ اما در موارد زیادی که چیزی شبیه آن در جلسات محرمانه به اعضای مؤسسات اسرائیلی «شرح» داده شده٬ این نکته روشن شده است و گمان میرود که نیروهای نظامی اسرائیل٬ با تمام شاخههای خود٬ برای انجام عمل اشغال واقعی چنین سرزمینهای وسیعی که بحث آن در بالا رفت٬ کافی نباشد. در واقع٬ حتی در موقع «ناآرامیهای » شدید فلسطینیها در کرانه باختری٬ نیروهای ارتش اسرائیلبیش از حد اندازه بسط یافتهاند. پاسخ به آن حکومت کردن طبق روش «نیروهای حداد» یا «انجمن های روستا»(معروف به «لیگهای روستا») است! نیروهای محلی تحت «رهبران» کاملا جدا شده از جامعه٬ که حتی هیچ ساختار فئودالی یا حزبی هم ندارند؛ ( مانند فالانژیستها). «دولت» پیشنهاد شده توسط یینون(Yinon)٬ «خاک حداد» و «انجمن های روستا» هستند٬ و بدون شک٬ کاملا شبیه نیروهای مسلح آنها خواهد بود. بهعلاوه٬ برتری نظامی اسرائیل در چنین موقعیتی حتی بسیار بزرگتر از حالا میشود٬ بهطوریکه هر جنبش شورشی در کرانه باختری و نوار غزه با تحقیر تودهای٬ یا با بمباران و نابودی شهرها٬ مثل الان لبنان(ژوئن ۱۹۸۲)٬ یا با هر دو «مجازات» می شود. به منظور اطمینان از این طرح٬ و همانطوریکه شفاها توضیح داده شد٬ نیاز به تأسیس پادگانهای اسرائیلی مجهز به نیروهای مخرب سیال در مکانهای مهم بین کشورهای کوچک است. در واقع٬ ما چیزی شبیه به این را در خاک حداد دیدهایم و تقریبا بطور قطع بهزودی اولین نوع این سیستم و عملکرد را در جنوب لبنان یا در تمام لبنان خواهیم دید.
۳
این کاملا روشن است که فرضهای نظامی بالا٬ و همچنین کل طرحها٬ حتی بیشتر نیز به ادامه نفاق کنونی اعراب٬ و به فقدان جنبش تودهای واقعا مترقی در میان آنها بستگیدارد. ممکن است که آن دو شرط فقط زمانی حذف شود که این طرح با عواقب غیرقابل پیشبینی٬ خوب پیشرفت کرده باشد.
۴
چرا نیاز به انتشار این مقاله در اسرائیل است؟
دلیل انتشار، طبیعت دوگانه اجتماع یهودی- اسرائیلی است! بزرگترین درجه آزادی و دمکراسی٬ خصوصا برای یهودیها٬ همراهی توسعهطلبی و تبعیض نژادپرستانه است. در چنین وضعیتی نخبگان یهودی- اسرائیلی(تودهها با تلویزیون و شروع سخنرانی) بایدمتقاعد شوند. اولین مرحله در روش متقاعد کردن، همانگونه که ذکر شد٬ سخنرانیست؛ اما زمانی میرسد که ناخوشآیند است. برای منافع «ترغیب شدهها» و «شرح دهندههای» احمقتر باید دست بهکار تهیه نوشته شوند(برای مثال افسران با مقامهای متوسط٬ که معمولا٬ بطورقابل ملاحظهای احمق هستند) و پس از آن است که آنها کم و بیش «یاد میگیرند»٬ و برای دیگران موعظه میکنند. باید اشاره کرد که اسرائیل٬ و حتی ییشو(Yishuv) از دهه بیست٬ همواره بدینصورت عمل کرده است. من خودم بهخوبی بهخاطر میآورم که چگونه(قبلا از اینکه در«اپوزیسون» باشم) ضرورت جنگ برای من و دیگران یکسال قبل از جنگ ۱۹۵۶ شرح داده شد٬ و در سال های ۱۹۶۵-۶۷ لزوم تسلط بر «بقیه فلسطین غربی وقتیکه ما این فرصت را داشته باشیم» شرح داده شده بود.
۵
چرا تصور بر این است که در انتشار چنین طرح هایی هیچ خطر ویژه ای از خارج وجود ندارد؟
تا زمانیکه مخالفت اصولی در اسرائیل خیلی ضعیف است(وضعیتی که ممکن است در نتیجه جنگ علیه لبنان تغییر کند)٬ چنین خطرهایی از دو منبع میتواند بیایند: دنیای عرباز جمله فلسطینیها و آمریکا. دنیای عرب خود را نشان داده است که کاملا از تجزیه و تحلیل دقیق و منطقی جامعه یهودی- اسرائیلی ناتوان است٬ و فلسطینیها بطور میانگین٬ بهتر از بقیه عربها نیستند. در چنین وضعیتی٬ حتی آنهایی که درباره خطراتتوسعهطلبی اسرائیل(که به اندازه کافی واقعی هستند) داد و فریاد میکنند٬ نه بخاطر دانش دقیق و واقعی٬ بلکه بخاطر اعتقاد به اسطوره، اینکار را میکنند. یک نمونه خوب: اعتقاد بسیار قوی در نوشتههای غیرواقعی بر دیوار کنیسه (Knesset) از آیههای انجیلدرباره رودخانههای نیل(Nile) و فرات(Euphrates) است. مثال مداوم دیگر٬ بیانیههایکاملا دروغی که توسط بعضی رهبران بسیار مهم عرب ساخته شدهاند٬ این است که دوراهراه آبی پرچم اسرائیل نماد رودخانههای نیل و فرات است؛ در حالیکه در حقیقت آن راهراهها، از شال (Talit) دعای یهودیها گرفته شده است. متخصصان اسرائیلی تصور میکنند که٬ در مجموع٬ عربها به بحثهای جدی آینده هیچ توجهی نمیکنند٬ و جنگلبنان آن را ثابت کرده است. بنابراین، چرا آنها نباید با روشهای قدیمی خود جهت متقاعدساختن اسرائیلیها ادامه دهند؟
۶
حد اقل تاکنون٬ وضعیت بسیار مشابهی در آمریکا وجود دارد. مفسران کم و بیش جدی اطلاعات خود درباره اسرائیل٬ و بسیاری از عقاید خود را در این باره٬ از دو منبع می گیرند. اولین منبع مقالات مطبوعات «لیبرال» آمریکایی است؛ که تقریبا بطور کامل بوسیله تحسینکنندگان اسرائیل نوشته شده٬ که حتی اگر آنها منتقد بعضی از جنبههای دولت اسرائیل هستند٬ وفادارانه عمل میکنند؛ چیزیکه استالین آنرا «انتقاد سازنده» نامید.(در واقع، آنهایی که در میان آنها نیز ادعای «ضداستالینی» میکنند در واقعیتاستالینستتر از استالین هستند٬ و اسرائیل خدای آنهاست که هنوز شکست نخوردهاست). در چارچوب چنین انتقاد فرقهای باید تصور کرد که اسرائیل همواره «نیتخوب»دارد و تنها «اشتباه میکند»٬ و بنابراین، چنین طرحی موضوع گفتگو نخواهد بود- دقیقا همانند نسلکشی که یهودیها مرتکب شدهاند، ولی مطابق کتاب مقدس ذکر نشده است.منبع دیگر٬ روزنامه اورشلیم پست(The Jerusalem Post)٬ سیاست های مشابهی دارد.بنابراین٬ تا زمانیکه چنین وضعیتی وجود دارد که اسرائیل واقعا یک «جامعه بسته» نسبتبه بقیه جهان است و برای اینکه جهان میخواهد چشمان خود را بر او ببندد٬ انتشار و حتی آغاز تحقق چنین طرحی واقعی و میسرشدنی و امکانپذیرست.
اسرائیل شاهاک
۱۷ ژوئن٬ ۱۹۸۲
اورشلیم
درباره مترجم:
اسرائیل شاهاک استاد شیمی آلی در دانشگاه عبری اورشلیم و رئیس لیگ اسرائیل برای حقوق بشر و مدنی است. او نویسنده مقالات شاهاک٬ مجموعه مقالات مهم مطبوعات عبری٬ مقالات متعدد و کتاب های غیر یهودی را در دولت یهودی منتشر کرده است. آخرین کتاب او نقش جهانی اسرائیل: سلاح برای سرکوب است که در اوت ۱۹۸۲ منتشر شده است. اسرائیل شاهاک: (۱۹۳۳-۲۰۰۱)
منابع:
۱. کارکنان رشته دانشگاه های آمریکایی. گزارش شماره ۳۳ ٬ ۱۹۷۹ . طبق این تحقیق٬ جمعیت جهان در سال ۲۰۰۰ به ۶ میلیارد نفر خواهد رسید. جمعیت جهان امروز را می توان چنین برشمرد: چین٬ ۹۵۸ میلیون نفر؛ هند٬ ۶۳۵ میلیون نفر؛ اتحاد جماهیر شوروی٬ ۲۶۱ میلیون نفر؛ آمریکا٬ ۲۱۸ میلیون نفر؛ اندونزی٬ ۱۴۰ میلیون نفر؛ برزیل و ژاپن هرکدام ۱۱۰ میلیون نفر. طبق آمار وجوه جمعیت سازمان ملل برای سال ۱۹۸۰ ٬ در سال ۲۰۰۰ ٬ پنجاه شهر با جمعیت بیش از ۵ میلیون نفر وجود خواهد داشت. جمعیت جهان سوم؛ ۸۰ درصد جمعیت جهان خواهد بود. طبق نظر جاستین بلک ولدر(Justin Blackwelder)٬ رئیس دفتر آمار آمریکا٬ جمعیت جهان به دلیل گرسنگی به ۶ میلیارد نخواهد رسید.
۲. سیاست هسته ای شوروی بوسیله دو آمریکایی متخصص شوروی: جوزف د. داگلاس(Joseph D. Douglas)٬ و اموریتا م. هویبر(Amoretta M. Hoeber)٬ خلاصه شده است. استراتژی شوروی برای جنگ هسته ای٬(استنفورد٬ کالیفرنیا٬ انتشار هوویر٬ ۱۹۷۹). در شوروی ده ها و صدها مقاله و کتاب هر سال منتشر می شود که جزئیات دکترین شوروی برای جنگ هسته ای را شرح می دهد و مقدار زیادی اسناد و مدارک توسط نیروی هوایی آمریکا٬ از جمله درباره نیروی هوایی آمریکا به انگلیسی ترجمه شده است: مارکسیست لنینیست٬ جنگ و ارتش؛ دیدگاه شوروی٬ مسکو٬ ۱۹۷۲؛ نیروی هوایی شوروی٬ نوشته مارشال گریچگو(Marshal. Grechko)٬ مسکو٬ ۱۹۷۵. رویکرد اساسی شوروی به این موضوع در کتاب توسط مارشال سوکولوسکی(Marshal Sokolovsky) ارائه شده که در سال ۱۹۶۲ در مسکو منتشر شده است: مارشال و. د. سوکولوسکی٬ استراتژی ارتش نظامی٬ دکترین و مفاهیم وشوروی(نیویورک٬ پریگر٬ ۱۹۶۳).
۳. تصویر نیات شوروی در مناطق مختلف جهان را می توان از کتاب داگلاس و هویبر برداشت کرد٬ همانجا. برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به: کتاب مایکل مورگان٬ «مواد معدنی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان سلاح استراتژیک در آینده»٬ دفاع و امور خارجه٬ واشنگتن٬ دی. سی٬ دسامبر ۱۹۷۹.
۴. فرمانده ناوگان سرگئی گورسخوف(Sergei Gorshkov)٬ قدرت دریایی و دولت٬ لندن٬ ۱۹۷۹. مورگان٬ لاک(loc). سیت(cit). ژنرال جورج س. براون(George S. Brown)٬ (نیروی هوایی آمریکا) سی- جی سی اس٬ خطاب به کنگره درباره شکل دفاعی آمریکا برای سال مالی ۱۹۷۹ ٬ ص. ۱۰۳ ؛ شورای امنیت ملی٬ بررسی سیاست سوخت غیر معدنی٬ (واشنگتن٬ دی.سی. ۱۹۷۹)؛ درو میدلتون(Drew Middleton)٬ نیویورک تایمز٬(۱۵/۹/۱۹۷۹)؛ تایم٬ ۲۱/۹/۱۹۸۰.
۵. «پایان امپراتوری عثمانی» از الی کیدوری(Elie Kedourie)٬ مجله تاریخ معاصر٬ جلپ سوم٬ شماره ۴ ٬ ۱۹۶۸ .
۶. الثوره٬ سوریه ۲۰/۱۲/۱۹۷۹ ٬ الاهرام٬ ۳۰/۱۲/۱۹۷۹ ٬ البعث٬ سوریه٬ ۶/۵/۱۹۷۹. پنجاه و پنج درصد اعراب ۲۰ سال یا جوانتر هستند٬ ۷۰ درصد اعراب در آفریقا زندگی می کنند٬ ۵۵ درصد اعراب زیر ۱۵ سال بیکارند٬ ۳۳ درصد در مناطق شهری زندگی می کنند. اودید یینون٬ «مشکل جمعیت مصر»٬ فصل نامه اورشلیم٬ شماره ۱۵ ٬ بهار ۱۹۸۰.
۷. «اعراب ثروتمند و فقیر»٬ ایی. کانوسکی٬ فصل نامه اورشلیم٬ شماره ۱ ٬ پائیز ۱۹۷۶ ٬ البعث٬ سوریه٬ ۶/۵/۱۹۷۹.
۸. اسحاق رابین٬ نخست وزیر سابق (اسرائیل- م) در کتاب خود گفت که دولت اسرائیل پس از ژوئن ۱۹۶۷ ٬ بخاطر دو دلی خود برای آینده سرزمین ها(سرزمینهای اشغالی- م) و موضع متناقص خود از زمانیکه تأسیس شده و پس زمینه قطعنامه ۲۴۲ (سازمان ملل- م) و مسلما دوازده سال بعد بخاطر موافقت نامه کمپ دیوید و قرارداد صلح با مصر٬ در واقع مسئول طرح سیاست آمریکا در خاورمیانه است. طبق گفته رابین٬ در ۱۹ ژوئن ۱۹۶۷ ٬ جانسون٬ رئیس جمهور آمریکا٬ نامه ای به نخست وزیر آن موقع اسرائیل٬ اشخول فرستاد/نوشت که هیچ چیز درباره خروج از سرزمینهای جدید(اشغالی- م) ذکر نکرد٬ اما در همان روز دولت سرزمین ها را در ازای صلح برگرداند. پس از قطعنامه های عرب در خارطوم(۱/۹/۱۹۶۷)٬ دولت موضع خود را تغییر داد٬ اما برخلاف تصمیم ۱۹ ژوئن خود٬ آمریکا را از تغییر موضع خود باخبر نساخت و آمریکا به حمایت از قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت(سازمان ملل متحد- م) بر مبنای درک پیشین خود که اسرائیل آماده بازگشت سرزمینها(سرزمینهای اشغالی)ست ادامه داد. در آن لحظه دیگر برای تغییر موضع آمریکا و سیاست اسرائیل خیلی دیر شده بود. از اینجا راه برای قراردادهای صلح بر مبنای قطعنامه ۲۴۲ و همچنین موافقت کمپ دیوید باز شد. نگاه کنید به اسحاق رابین٬ پینکاس شیروت٬ (معاریو ۱۹۷۹) صفحات ۲۲۶-۲۲۷.
۹. پروفسور موشه اردنز٬ رئیس کمیته دفاع و خارجه در یک مصاحبه با(معاریو٬ ۱۰/۳/۱۹۸۰) استدلال کرد که دولت اسرائیل قبل از قرارداد کمپ دیوید در فراهم ساختن یک طرح اقتصادی ناموفق بود و از هزینه توافقت نامه شگفت زده شد٬ اگرچه در جریان مذاکرات قیمت گزاف و خطای جدی در آماده نبودن زمینه اقتصادی برای صلح ممکن بود. وزیر سابق خزانه داری٬ آقای یگال هولویتز(Yigal Holwitz) اظهار داشت که اگر بخاطر خروج از حوزه های نفتی نبود٬ اسرائیل می توانست یک تعادل مثبت پرداختی داشته باشد(۱۷/۹/۱۹۸۰). همین شخص دو سال جلوتر گفته بود که دولت اسرائیل(از زمان خروج) طناب دار را بر گردن خود گذاشت. او موافقت کمپ دیوید اشاره می کرد(هاآرتص٬ ۳/۱۱/۱۹۷۸). در تمام دوران مذاکرات صلح نه با یک متخصص نه با یک مشاور اقتصادی گفتگویی نشد٬ و خود نخست وزیر٬ که فاقد دانش و تخصص در اقتصاد است٬ در یک اقدام خطا/اشتباه٬ از آمریکا تقاضای وام بجای کمک مالی کرد٬ تا تمایل خود برای احترام ما و احترام آمریکا نسبت به ما حفظ شود. (نگاه کنید به هاآرتص ۵/۱/۱۹۷۹). اورشلیم پست ۷/۹/۱۹۷۹ . پروفسور آسف رازین٬ مشاور قبلی در وزارت خزانه داری٬ بشدت انجام مذاکرات را مورد انتقاد قرار داد؛ هاآرتص٬ ۵/۵/۱۹۷۹. معاریو ۷/۹/۱۹۷۸. برای موضوع مربوط به مناطق نفتی و بحران انرژی اسرائیل٬ به مصاحبه ایتان ایزنبرگ٬ مشاور دولت در این زمینه٬ معاریو هفتگی٬ ۱۲/۱۲/۱۹۷۸ مراجعه نمائید. وزیرو انرژی٬ که شخصا موافقتنامه کمپ دیوید و تخلیه سده الما(Sdeh Alma) را امضاء کرد٬ از آنزمان شرایط جدی ما را از نقطه نظر عرضه نفت بیش از یکبار تأکید کرده است… مراجعه کنید به ییدویت اهرونوت(Yediot Ahronot)٬ ۲۰/۷/۱۹۷۹. حتی مودای(Modai) وزیر انرژی تصدیق کرد که دولت با او در تمام موضوعات نفت در زمان مذاکرات کمپ دیوید و قصر پذیرایی بلر(Blair House) مشاوره نکرده است. هاآرتس٬ ۲۲/۸/۱۹۷۹.
۱۰. بسیاری منابع بر رشد بودجه تسلیحات و اولویت به مقاصد ارتش در مصر و در زمان صلح نسبت به نیازهای داخلی که بنا بگفته ای صلح بدست آمد٬ گزارش می دهند. مصاحبه نخست وزیر ممدوح سلام را در ٬۱۸/۱۲/۱۹۷ مصاحبه وزیر خزانه داری عابد ال سید در ۲۵/۷/۱۹۷۸ ٬ و روزنامه الاخبار ۲/۱۲/۱۹۷۸ را ببینید که بطور آشکار بر بودجه نظامی تأکید دارد که علیرغم صلح٬ اولین اولویت است. این آن چیزی است که نخست وزیر مصطفی خلیل در سند برنامه کابینه خود اعلام کرده که تقدیم به پارلمان شده است. ۲۵/۱۱/۱۹۷۸. ترجمه انگلیسی آن را در ICA, FBIS٬ ۲۷نوامبر ۱۹۷۸ صفحات د ۱ تا ۱۰ ببینید. طبق این منابع٬ بودجه مصر بین سال مالی ۱۹۷۷ و ۱۹۷۸ ٬ ده درصد افزایش یافته است٬ و این روند هنوز ادامه دارد. یک منبع سعودی فاش ساخت که مصر در نظر دارد بودجه نظامی خود را تا ۱۰۰ درصد در دو سال آینده افزایش دهد؛ هاآرتص٬ ۱۲/۲/۱۹۷۹ و اورشلیم پست٬ ۱۴/۱/۱۹۷۹.
۱۱. بسیاری از اقتصاد دانان تخمین می زنند که توانایی مصر برای بازسازی اقتصاد خود تا سال ۱۹۸۲ در شک و تردید است. نگاه کنید به واحد اطلاعات اقتصادی٬ مکمل ۱۹۷۸ ٬ «جمهوری عربی مصر»٬ ایی کانوسکی٬ »تخولات اقتصادی اخیر درخاورمیانه»٬ روزنامه های گاه به گاه/ گاه نامه ها٬ مؤسسه شیلوا(Shiloah)٬ ژوئن ۱۹۷۷ ٬ کانوسکی؛ «اقتصاد مصر از اواسط شصت٬ بخشمایکرو»٬ گاه نامه ها٬ ژوئن ۱۹۷۸؛ روبرت مک نامارا٬ رئیس بانک جهانی٬ همان طور که در تایم٬ لندن گزارش شده است ۲۴/۱/۱۹۷۸.
۱۲. نگاه کنید به مقایسه تحقیق برای مؤسسه مطالعات استراتژیک در لندن٬ و پژوهش در مرکز مطالعات استراتژیک دانشگاه تل آویو٬ و همینطور تحقیق دانشمند انگلیسی٬ دنیس چاپلین٬ نقد و بررسی نظامی٬ نوامبر ۱۹۷۹٬ آی اس اس: توازن نظامی ۱۹۷۹-۱۹۸۰ ٬ سی اس اس؛ ترتیبات امنیتی در سینا… توسط ژنرال تیپ(بازنشسته)٬ ا. شالیو٬ شماره ۳/۰ سی اس اس؛ توازن نظامی و گزینه های نظامی پس از توافقنامه صلح با مصر٬ توسط ژنرال تیپ (بازنشسته)٬ وای. راویو٬ شماره ۴ ٬ دسامبر ۱۹۷۸ ٬ و تعداد بسیاری گزارشات خبری از جمله الحوادث٬ لندن٬ ۷/۳/۱۹۸۰ ؛ الوطن العربی٬ پاریس٬ ۱۴/۱۲/۱۹۷۹.
۱۳. در ارتباط با آشوب ذهبی در مصر بین قبطی ها و مسلمانان نگاه کنید به مجموعه ای از مقالات منتشر شده در روزنامه کویتی٬ القبس٬ ۱۵/۸۹/۱۹۸۰. گزارش در مورد شکاف بین مسلمانان و قبطی ها٬ نویسنده انگلیسی آیرین بیسون٬ گاردین٬ لندن٬ ۲۴/۶/۱۹۸۰و دسموند استوارت٬ خاور میانه انترناسیونال٬ لندن ۶/۶/۱۹۸۰. برای گزارشات دیگر نگاه کنید به پامیلا آن اسمیت٬ گاردین٬ لندن٬ ۲۴/۱۲/۱۹۷۹؛ کریستین ساینس مونتیتور ۲۷/۱۲/۱۹۷۹ و همچنین الدستور٬ لندن٬ ۱۵/۱۰/۱۹۷۹؛الکفاه العربی٬ ۱۵/۱۰/۱۹۷۹.
۱۴. روزنامه عربی خدمات ٬ بیروت٬ ۶-۱۳/۸/۱۹۸۰. جمهوری نو٬ ۱۶/۸/۱۹۸۰ ٬ دیر اشپیگل٬ که توسط هاآرتص ذکر شده٬ ۲۱/۳/۱۹۸۰ ٬ و ۳۰/۴/۱۹۸۰ و ۵/۵/۱۹۸۰ ؛ اکونومیست٬ ۲۲/۳/۱۹۸۰ ؛ روبرت فیسک٬ تایمز٬ لندن٬ ۲۶/۳/۱۹۸۰ ؛ الزورت جونز٬ ساندی تایمز٬ ۳۰/۳/۱۹۸۰.
۱۵. جی پی. پیرونسل هیوگز٬ لوموند٬ پاریس ۲۸/۴/۱۹۸۰ ؛ دکتر عباس کلیدر٬ نقد و برزسی خاور میانه٬ تابستان ۱۹۷۹ ؛ بررسی مناقشات٬ آی اس اس٬ ژوئیه ۱۹۷۵ ؛ آندریاس کولسچیتر٬ دیرزیت٬(هاآرتص٬ ۲۱/۹/۱۹۷۹) گزارش اقتصاد خارجی٬ ۱۰/۱۰/۱۹۷۹ ٬ امور آسیا آفریقا٬ لندن٬ ژويیه ۱۹۷۹.
۱۶. «مشکلات کشورهای ثروتمند عرب»٬ آرنولد هوتینگر٬ بررسی و نقد کتاب نیویورک٬ ۱۵/۵/۱۹۸۰ ؛ روزنامه عربی خدمات٬ بیروت٬ ۲۵/۶/۱۹۸۰ و ۲/۷/۱۹۸۰ ؛ اخبار آمریکا و گزارش جهانی٬ ۵/۱۱/۱۹۷۹ و همچنین الاهرام٬ ۹/۱/۱۹۷۹ ؛ النهار العربی ولدولی٬ پاریس ۷/۹/۱۹۷۹ ؛ دیوید هاخام٬ نقد و بررسی ماهانه٬ آی دی اف٬ ژانویه و فوریه ۱۹۷۹.
۱۷. برای سیاست ها و مشکلات اردن نگاه کنید به النهار العربی ولدولی٬ ۳۰/۴/۱۹۷۹ ٬ ۲/۷/۱۹۷۹ ؛ پروفسور الی کیدوری٬ معاریو ۸/۶/۱۹۷۹ ؛ الوطن العربی ۲۸/۱۱/۱۹۷۹ ؛ القبس٬ ۱۹/۱۱/۱۹۷۹. برای موضع ارتش رهایی بخش فلسطین نگاه کنید به: قطعنامه چهارمین کنگره فتح٬ دمشق٬ اوت ۱۹۸۰. بر نامه شفاامر عرب های اسرائیلی توسط هاآرتس در ۲۴/۹/۱۹۸۰ و همچنین توسط گزارش مطبوعات عربی در ۱۸/۶/۱۹۸۰ منتشر شد. برای صحت اعداد و ارقام مهاجرت اعراب به اردن٬ نگاه کنید به آموس بن ورید٬ هاآرتص٬ ۱۶/۲/۱۹۷۷؛ یوسف زویریل٬ معاریف ۱۲/۱/۱۹۸۰. همچنین به موضع سازمان آزادیبخش فلسطین نسبت به اسرائیل نگاه کنید به شالوم قازیت٬ نقد و بررسی ماهانه؛ ژوئیه ۱۹۸۰ ؛ هانی الحسن در مصاحبه با الرای الام٬ کویت ۱۵/۴/۱۹۸۰ ؛ آوی پلاسکوف٬ «مشکلات فلسطینی ها»٬ بقاء٬ آی اس اس٬ لندن ژانویه و فوریه ۱۹۷۸ ؛ دیوید گاترنان٬ « اسطوره/افسانه فلسطین»٬ تفسیر٬ اکتبر ۱۹۷۵ ؛ برنارد لوئیس٬ « فلسطین و سازمان آزادیبخش فلسطین»٬ تفسیر ژانویه ۱۹۷۵ ؛ صبح دوشنبه٬ بیروت٬ ۱۸–۲۱/۸/۱۹۸۰ ؛ مجله مطالعات فلسطین٬ زمستان ۱۹۸۰.
۱۸. پروفسور یوال نیمن٬ سامره- «اساس امنیت اسرائیل»٬ معاراخوت ص ۲۷۲-۱۷۳ ٬ مه/ژوئن ۱۹۸۰ ؛ یاکوف حسدایی٬ «صلح٬ روش و حق دانستن»٬ داور حشاوا٬ ۲۳/۲/۱۹۸۰. اهارون یاریو٬ «عمق استراتژیک- چشم انداز اسرائیلی»٬ معاراخوت ص ۲۷۰-۲۷۱ ٬ اکتبر ۱۹۷۹؛ اسحاق رابین٬ «مشکلات دفاع اسرائیل در دهه هشتاد»٬ معاراخوت٬ اکتبر ۱۹۷۹.
۱۹. عزرا زوهر٬ در انبر رژیم(شیکمونا٬ ۱۹۷۴)؛ موتی هاینریش٬ آیا ما شانسی داریم٬ اسرائیل٬ حقیقت در برابر افسانه(رشافیم۲ ۱۹۸۱).
۲۰. «درس هایی از گذشته»٬ هنری کسینجر٬ نقد و بررسی واشنگتن جلد ۱ ٬ ژانویه ۱۹۷۸ ؛ «چالش اوپک در برابر غرب»٬ آرتور راس٬ فصلنامه واشنگتن٬ زمستان ۱۹۸۰ ؛ «نفت و زوال غرب»٬ والتر لویی٬ امور خارجه٬ تابستان ۱۹۸۰ ؛ گزارش ویژه- «نیروی نظامی ما آماده است یا نه؟» اخبار آمریکا و گزارش جهانی ۱۰/۱۰/۱۹۷۷؛ «تأملاتی بر خطر موجود»٬ استانلی هوفمن٬ بررسی کتای نیویورک ۶/۳/۱۹۸۰. تایم ۳/۴/۱۹۸۰؛ «توهمات سالت»٬ لیوپولد لاویدیز٬تفسیر سپتامبر ۱۹۷۹؛ «خطر موجود»٬ نورمن پودهورتز٬ تفسیر مارس ۱۹۸۰؛ «نفت و قدرت آمریکا شش سال بعد»٬ روبرت تاکر٬ تفسیر سپتامبر ۱۹۷۹؛ «رها ساختن اسرائیل»٬ نورمن پودهورتز٬ تفسیر ژوئیه ۱۹۷۹؛ «برداشت غلط از خاورمیانه»٬ الی کیدوری٬ تفسیر ژوئیه ۱۹۷۹.
۲۱. بر طبق آمار منتشر شده توسط یاکوف کاروز٬ یدیعوت اهرونوت٬ ۱۷/۱۰/۱۹۸۰ ٬ تعداد کل حوادث ضد یهودی ثبت شده در جهان در سال ۱۹۷۹ دوبرابر مقدار ثبت شده در سال ۱۹۷۸ بود. حوادث ضد یهودی در آلمان٬ فرانسه٬ و انگلستان چند بار بزرگتر از سال ۱۹۷۸ بود. در آمریکا نیز افزایش شدیدی در حوادث ضدی یهودی بوده که در مقاله گزارش شده است. برای اطلاعات جدید٬ نگاه کنید به کتاب/مقاله ل. تالمن٬ «یهودی ستیزی نو»٬ جمهوری جدید٬ ۱۸/۹/۱۹۷۶؛ «چاه ها را مسموم کردند»٬ بارابارا تاچمن٬ نیوزویک ۳/۲/۱۹۷۵.
تروتسکی و روزهای ماه مه ۱۹۳۷ بارسلون
آمریکا و اسرائیل (١)
ایجاد اسرائیل بزرگ با نسلکشی در فلسطین و لبنان: پل گریگوری، برگردان: آمادور نویدی
پیشگویی هنری کیسنجر در بارۀ اسرائیل