والنتین کاتاسانوف (Valentin Katasonov)، پروفسور، دکتر علوم اقتصاد، مدیر مرکز پژوهشهای اقتصادی «شاراپوف» فدراسیون روسیه، پژوهشگر مسائل پشت صحنه
ا. م. شیری- بعنوان یک پژوهشگر، که تقریبا تمام عمرم را به مطالعه و تحقیق، نوشتن و ترجمه صرف کردهام، به تحقیق و مسئولانه میگویم که انکار یا رد توطئه، خودش یک توطئه است برای بستن زبانها و شکستن قلمها! از قضا توطئه، تبانی، دسیسه استخوانبندی سیاست جباران را تشکیل میدهد. تئوری توطئه را اتاقهای فکر غربی-صهیونیستی برای دفاع توطئهگران ابداع کردهاند. توطئه چیزی نیست جز پنهان کردن هدف اصلی در پشت یک طرح یا برنامۀ عوامفریبانه مثلاً دموکراسی، حقوق بشر! و همچنین، مبدع «یهودستیزی» نیز همان اتاقها هستند! برای بیان دقیقتر، سؤال میشود: مثلاً، چرا روسستیزی جرم نیست، اما یهودستیزی جرم است؟ بگذریم از اینکه من شخصاٌ با هر شکل ستیز مخالفم.
***
اینکه اسرائیل از آشفتگی کنونی جان سالم به در خواهد برد یا نه، یک سؤال بزرگ است.
هنری کیسینجر، پدرسالار ژئوپلیتیک جهان، در سال ٢٠١٢، طی یک اظهارنظر تکاندهنده گفت: «١٠ سال دیگر اسرائیل وجود نخواهد داشت». اظهارنظر کوتاه این ژئوپلیتیک با هیچ واکنشی مواجه نشد. این گفتۀ وی از این منظر بسیار تکاندهنده است که او از لحاظ ملیت یهودی بود. به نظر میرسد، کیسینجر به عنوان یک یهودی، مجبور بود به هر کار ممکن و غیرممکن دست بزند تا اطمینان حاصل کند که اسرائیل نه تنها زنده میماند، بلکه به تقویت خود ادامه خواهد داد. قابل ذکر است که اظهارات پدرسالار سیاسی بیطرفانه بود. اظهارنظر او به گفتۀ برخی از اخترشناسان مبنی بر اینکه ده سال دیگر ستارهای در کیهان خواهد سوخت، شباهت داشت. بیغرضی کیسینجر به توانایی دیپلماتیک او در پنهان کردن احساساتش نسبت داده شد.
در طول ده سال پس از این اظهارات کیسینجر، کارشناسان و ژئوپلیتیکهای مختلف سعی کردند منظور مرجع تقلید سیاسی آمریکایی را بفهمند و توضیح دهند. با این حال ، برخیها عمداً به این موضوع فکر نمیکردند و معتقد بودند که «پدرسالار» سالخورده دیوانه شده است (در سال ٢٠١٢ او ٩٠ سال داشت). این نسخه پس از انقضای دورۀ ده ساله از لحظۀ اعلام «پیشگویی» در سال ٢٠٢٢ ، قانعکننده به نظر میرسید. زیرا، اسرائیل ماند و به موجودیت خود ادامه داد. اوضاع داخل و پیرامون اسرائیل هیچ تهدید خاصی برای دولت یهود پیشبینی نمیکرد.
اما یازده سال پس از بیانات طنینانداز کیسینجر، جنگ بین اسرائیل و فلسطینیها آغاز شد. در ابتدا، بیشتر رسانهها وقایع اتفاقیه در ٧ اکتبر ٢٠٢٣ در خاورمیانه را به عنوان یک «حادثه ناگوار»، به عنوان یک حملۀ تروریستی محلی از طرف حماس و «سهلانگاری» از سوی سازمانهای ویژه و نیروهای مسلح اسرائیل تعریف کردند و این درگیری محلی را میتوان به سرعت متوقف کرد. اما برعکس، شعلههای آتش درگیری شعلهورتر شد. و پیشاپیش با چشم غیرمسلح قابل رؤیت بود که اسرائیل نه تنها در صدد خاموش کردن آتش نیست، بلکه برعکس، مقدار بیشتری هیزم بر آن میافزاید.
امروزه تقریباً هیچ کس تردید ندارد که درگیری مسلحانه در خاورمیانه که اکنون وارد دومین سال خود شده، یک حادثۀ تصادفی نیست، بلکه یک عملیات کاملاً آماده از سوی اسرائیل است که اهداف گستردۀ خود را دارد و طبق یک برنامۀ مشخص در حال گسترش است.
رسانههای خارجی و روسی هر دو عقیده دارند که آمادگی برای جنگ فعلی، به گفتۀ برخی منابع، ده سال پیش، به گفتۀ برخی دیگر – حتی دو دهه پیش، آغاز شده است.
حتی محاسبۀ تعداد درگیریهای مسلحانه بین اسرائیل از یک سو و فلسطینیان و کشورهای عربی همسایه از سوی دیگر دشوار است. جنگ سالهای ١٩۴٨-١٩۴٩ و جنگ ۶ روزه ١٩۶٧ (که طی آن اسرائیل سرزمینهای عربهای فلسطین را تصرف کرد)؛ جنگ یوم کیپور ١٩٧٣؛ جنگ ١٩٨٢ لبنان (اخراج ساف از لبنان به تونس)؛ جنگ دوم لبنان ٢٠٠۶ بزرگترین جنگهای اعراب و اسرائیل بودند باضافۀ عملیات نظامی متعدد اسرائیل در نوار غزه با عناوینی مانند سرب گداخته (٢٠٠٨-٢٠٠٩). «ستون ابر» (٢٠١٢)؛ «صخره نشکن» (٢٠١۴)؛ «کمربند سیاه» (٢٠١٩).
البته هیچ یک از این جنگها و عملیاتها برای اسرائیل بطور کلی بداهتاً نبود. یک سناریوی (الگوریتم) به خوبی توسعهیافته از پیش در حال اجرا بود. تقریباً هر درگیری و هر جنگی به معنای واقعی کلمه با تحریک اعراب برای شلیک اولین گلوله آغاز شده است. دولت یهود (معمولاً همراه با آمریکا) آنها را هم از نظر سیاسی و هم لحاظ نظامی – فنی از قبل آماده کرده بود. علاوه بر این، امروزه مشخص شده است که مثلاً هنری کیسینجر در تدارک جنگ شش روزه و جنگ یوم کیپور (در مورد دوم، به عنوان مشاور امنیت ملی رئیس جمهور و به عنوان وزیر امور خارجۀ آمریکا) مشارکت فعال داشته است. مرشد سیاسی آمریکا به خوبی میدانست که اسرائیل چگونه جنگها را تدارک میبیند و به راه میاندازد.
مهمترین هدف همۀ این جنگها گسترش مرزهای دولت یهود بود. یهودیان گام به گام به سمت یک هدف نه چندان گستردۀ تبلیغ شده- ایجاد اسرائیل بزرگ حرکت کردند. مفهوم «اسرائیل بزرگ» در آغاز قرن گذشته ابداع شد. این مفهوم در اسناد سازمان جهانی صهیونیسم که در اولین کنگرۀ صهیونیستی که در اوت ١٨٩٧ در بازل سوئیس تشکیل گردید، ثبت شد. برای تشکیل اسرائیل بزرگ، صهیونیستها ابتدا باید حداقل سرزمینی در فلسطین با وضعیت حقوقی یک کشور یهودی داشته باشند. امروزه مورخان بسیاری هستند که از اوج قرن بیست و یکم، معنای بسیاری از رویدادهای جهانی قرن بیستم، پیش از همه، معنی دو جنگ جهانی را بهتر درک میکنند. به عقیدۀ چنین مورخانی، به سختی میتوان نقش صهیونیستها در تدارک و دامن زدن به این جنگها را کتمان کرد. برای آنها، این جنگها وسیلهای بودند برای ایجاد کشور اسرائیل.
از حیث رعایت انصاف، باید اذعان کرد که برخی از سیاستمداران و ناظران حتی در قرن گذشته این را درک کردند. برجستهترین آنها، داگلاس رید (١٨٩۵-١٩٧۶)، روزنامهنگار و نویسندۀ انگلیسی بود. او نظر خود را در بارۀ نقش صهیونیستها در برانگیختن دو جنگ جهانی در کتاب «مناقشه بر سر صهیون» بیان کرده است: «٢۵٠٠ سال مسئلۀ یهود» (داگلاس رید این کتاب را در ١٩۴٩-١٩۵۶ نوشت. پس از مرگ او، اولین بار در سال ١٩٧٧ منتشر شد). تصمیم سازمان ملل در سال ١٩۴٨ برای تأسیس کشور اسرائیل انگیزۀ نگارش این کتاب بود. داگلاس رید با درک عمیق تمام نکات این تصمیم، با هوشیاری نوشت که پروژۀ اسرائیل یک مین در زیر پای تمام بشریت است که جنگ جهانی سوم را تقریباً اجتنابناپذیر میکند. پس از انتشار کتاب داگلاس رید، بسیاریها خود نویسنده و آثار او را با کلمات «هشدار»، «تئوری توطئه»، «یهودیستیزی» و غیره توصیف کردند. این کتاب از کتابخانهها و کتابفروشیها مصادره و جمعاوری شد، ناشران کتاب مورد تهدید واقع شدند…
تقریباً هفت دهه از زمانی که داگلاس کار خود را بر روی این کتاب به پایان رساند، میگذرد. اما تمام حوادث پیرامون اسرائیل همانطور که روزنامهنگار انگلیسی پیشبینی کرده بود، در حال توسعه است. در کتاب «مناقشه بر سر صهیون»، من حدود بیست مورد برشمردم که نویسنده با صراحت میگوید که تشکیل کشور اسرائیل به جنگ جهانی سوم میانجامد. چرا؟ زیرا، صهیونیستها به دنبال ایجاد یک کشور یهودی (کشور اسرائیل) برای حکمرانی بر کل جهان هستند و جهان مقاومت خواهد کرد. صهیونیستها مجبورند برای شکستن مقاومت جهان به زور (از جمله، سلاح هستهای) متوسل شوند. با این حال داگلاس رید گفت که جنگ جهانی سوم عملاً پس از پایان جنگ جهانی دوم و قطعاً پس از ایجاد اسرائیل در سال ١٩۴٨ آغاز شده است. منتها هنوز به نقطۀ جوش و مرگبار نرسیده است: «در واقع، جنگ جهانی سوم بلافاصله پس از پایان نبردهای جنگ جهانی دوم آغاز شد و از آن زمان به طور مداوم و پیوسته در ابعاد مختلف، اینجا و آنجا در سراسر جهان گسترش یافته است. فقط جرقۀ کوچکی از یک طرف لازم است تا آتش جنگ عمومی جدید شعلهور شود». داگلاس رید پیشبینی کرده بود که مرحلۀ کشتار جمعی ممکن است در پایان قرن بیستم رخ دهد. در اینجا او اشتباه میکرد. احتمالاً، حداقل تا حدی، این خطا (و نه بیدقتی) را میتوان با این واقعیت توضیح داد که مسابقۀ بیپروای صهیونیستهای شیطانصفت برای تسلط بر جهان توسط سیاستمدارانی مانند هنری کیسینجر مهار شد. در قرن حاضر، چنین سیاستمدارانی باقی نمانده است (یا حداقل آنها دیگر بر سر کار نیستند)، از این رو، حرکت به سمت مرحلۀ جوشان و مرگبار جنگ جهانی سوم به شدت شتاب گرفته است.
ظاهراً هنری کیسینجر هنگام بر زبان آوردن جملۀ «١٠ سال دیگر اسرائیل وجود نخواهد داشت»، نه بر برخی مکاشفات عرفانی «از عالم بالا»، بلکه بر اطلاعات محرمانه در مورد آمادگی اسرائیل (با کمک آمریکا) برای یک جنگ بزرگ تکیه کرده بود- جنگ در خاورمیانه. (لازم به ذکر است که کیسینجر تا آخرین روز زندگی خود در ٢٩ نوامبر ٢٠٢٣، به اطلاعات طبقهبندیشدۀ کاخ سفید، وزارت امور خارجه و سازمانهای اطلاعاتی آمریکا دسترسی داشت). بعید نیست که در سال ٢٠١٢، زمانی که کیسینجر حکم خود را در مورد اسرائیل اعلام کرد، او میتوانست بطور ذهنی بگوید که تا ١٠ سال دیگر انسانیت وجود نخواهد داشت. اما او از چنین پیشگویی آخرالزمانی خودداری کرد.
زمانی که کیسینجر هنوز یک سیاستمدار توانا بود، سعی کرد خطرات مرگ اسرائیل (و شاید بشریت) را با تعیین مرزهای دقیق کشور اسرائیل با کمک سازمان ملل و قوانین بینالمللی به حداقل برساند. اما هنوز هم اسرائیل یک کشور بدون مرزهای مشخص باقی مانده است. این واقعیت در دایرةالمعارف الکترونیک یهودی نیز به رسمیت شناخته شده است. قابل توجه این است که مقامات اسرائیلی فقدان خطوط مرزی مشخص کشور را یک مشکل فوری نمیدانند. و برخی از حقوقدانان اسرائیلی عموماً معتقدند که قلمرو یک ویژگی اجباری کشور نیست (رجوع کنید به: «قانون اساسی کشورهای خارجی» تحت سردبیری عضو مسئول آکادمی علوم روسیه، پروفسور مارات ویکتوراویچ باگلای، یوری ایوانویچ لیبو و لو ماتوییویچ اتین. مسکو، ٢٠٠٨، ص ١٠٢٣).
توجه کنید که قلمرو مستقل اسرائیل، که در نتیجۀ جنگ ١٩۴٩ (که توسط اکثر کشورهای جهان به رسمیت شناخته شده است)، تقریباً ٢٠.٧٧ هزار کیلومتر مربع است که ٢٪ آن را آبهای سرزمینی تشکیل میدهد. پس از جنگ شش روزه، مساحت کل قلمرو تحت کنترل اسرائیل، از جمله بخشی از اراضی تشکیلات خودگردان فلسطین، در حال حاضر ٢٧.٨٠ هزار کیلومتر مربع بود.
امروز مرزهای اسرائیل با مصر و اردن کم و بیش تعیین شده است. مرزهای اسرائیل با لبنان و سوریه به طور رسمی حل نشده است. با این حال، همانطور که تجربه نشان میدهد، اسرائیل در صورت لزوم، هرگونه توافق بین دولتی در مورد مرزها را به راحتی کنار میگذارد. برای انجام این کار، سازماندهی یک تحریک ساده مرزی لازم است. اگر اسرائیل، آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد را عنصر نامطلوب اعلام میکند، قوانین بینالمللی چیست؟ سازمان ملل در سال ١٩۴٨ دولت یهود را به دنیا آورد و اکنون این کودک ناسپاس به روی پدر و مادر خود آق شده است.
برنامههای توسعهطلبانه اسرائیل را نه تنها از اسناد محرمانه میتوان آموخت (مانند مواردی که کیسینجر در سال ٢٠١٢ استفاده کرد)، بلکه همۀ این «اسرار» زیر نور آفتاب قرار دارد. برای مثال، در اینجا به افشاگریهای وزیر دارایی اسرائیل، بزالل اسموتریچ توجه کنید. استودیوی فرانسوی-آلمانی آرت رپرتاژ (Arte Reportage) اخیراً فیلم مستندی به نام «در اسرائیل: وزیران هرجومرج» ساخته است. در این فیلم وزیر مذکور را میبینیم که میگوید: «من یک کشور یهودی میخواهم… که مطابق ارزشهای ملت یهود عمل کند… نوشته شده است که آیندۀ اورشلیم به دمشق گسترش خواهد یافت». در فیلم صدایی در بارۀ این گفتۀ وزیر اظهار نظر میکند: «بزالل اسموتریچ یک دیدگاه افراطی از سرزمین موعود دارد که شامل تمام سرزمینهای فلسطین و همچنین سرزمینهای اردن، سوریه، لبنان، عراق، مصر و حتی عربستان سعودی میشود».
هر کسی میتواند بدون خواندن کتاب، روزنامه یا تماشای فیلم از نقشههای توسعهطلبانۀ اسرائیل (و صهیونیستهای پشت آن) مطلع شود. کافیست به اینترنت وصل شود و به لباس یک سرباز اسرائیلی نگاه کند. روی آستین لباس او علامتی است که نقشۀ فرضی اسرائیل بزرگ را نشان میدهد. این نقشه مناطقی از جمله بخشهایی از ترکیه، عربستان سعودی، مصر و همچنین ایران و کشورهای خلیج فارس را شامل میشود و تقریباً کل خاورمیانه را در بر میگیرد که بسیار بزرگتر از سرزمینی است که معمولاً فلسطین نامیده میشود.
اسرائیل حتی در دوران شکوفایی دولت افسانهای یهود در زمان پادشاهان [خیالی] داوود و سلیمان چنین سرزمینهای وسیعی نداشت. برای صهیونیستها این معنایی ندارد. آنها به تاریخ قوم یهود و اسرائیل اهمیت نمیدهند. آنها برای حکمرانی بر جهان تلاش میکنند. اول – خاورمیانه و سپس کل بشریت.
ضمناً، بسیاری از سیاستمداران و مقامات دولتی این جاهطلبیهای به اصطلاح «یهودیان» را به خوبی درک میکنند. و برخیها امروزه به نامیدن هر چیز به نام خاص خود شروع کردهاند. من تازه از ترکیه برگشتهام. در آنجا احساس کردم که به مطبوعات محلی «چراغ سبز» داده شده است تا صادقانه و صریح دربارۀ علل و پیامدهای احتمالی جنگ کنونی در خاورمیانه بنویسند. ترکهای شایسته و تحصیلکرده (که من فرصت برقراری ارتباط با آنها را داشتم) به خوبی میدانند که اسرائیل یک تصادف نیست، بلکه نتیجۀ برنامهریزیشدۀ دو جنگ جهانی است. دلیل این که آتش جنگ جهانی سوم اکنون در حال شعلهور شدن است، این است که صهیونیستها به اسرائیل بزرگ نیاز دارند. و این یک تهدید مستقیم برای ترکیه است. لازم به ذکر است که رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه پیش از این چندین بار در بارۀ این تهدید سخن گفته است. وی خاطرنشان کرد که هدف بعدی اسرائیل پس از غزه و لبنان میتواند «سرزمینهای ترکیه» باشد. رئیس جمهور ترکیه در جشنوارۀ هوانوردی، فضا و فناوری در فرودگاه آدانا شاکرپاشا در ۵ اکتبر اظهار داشت: «اسرائیل نقشۀ موذیانهای را دنبال میکند که به نوار غزه، کرانه باختری و لبنان محدود نمیشود. برای درک هدف نهایی اسرائیل لازم نیست پیامبر باشید. هرکس که تاریخ را به طور کلی بداند، تاریخ ادیان، سیاست و دیپلماسی را بداند، به راحتی ارتباط با بیتالمقدس، مسجد الاقصی و توهم سرزمین موعود را خواهد دید. ما بسیار خوب میدانیم که سرزمین موعود چیست. آنها به معنای واقعی کلمه وارد مسابقه برای به چالش کشیدن ترکیه شدهاند. دولت فعلی اسرائیل با هر بیانیه و هر کارتی که به نمایش میگذارد، نیت واقعی خود را آشکار میکند».
اردوغان در کنفرانس اخیر دربارۀ آیندۀ فلسطین در آنکارا گفت که دولت نامیدن اسرائیل اشتباه است. به باور او هیچ کشوری بدون مرز وجود ندارد. اردوغان یادآور شد که در هفتاد و چهارمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد موضوع مرزهای اسرائیل را مطرح کرد، اما پاسخی نگرفت. اگر هنری کیسینجر در بهترین سالهای زندگیاش نتوانست مسئلۀ مرزهای اسرائیل را حل کند، اردوغان با توجه به وضعیت کنونی سازمان ملل، حتی از این هم ناتوانتر است.
اردوغان بارها بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر کنونی اسرائیل را «آدولف هیتلر جدید» خوانده است. رئیس جمهور ترکیه واقعا امیدوار است که «آدولف هیتلر جدید» درست مانند اولین رهبر رایش سوم، شکست بخورد. هیتلر و فاشیسم در سال ١٩۴۵ شکست خوردند. اما آلمان زنده ماند. اینکه اسرائیل از آشفتگی کنونی جان سالم به در خواهد برد یا نه، یک سؤال بزرگ است. کیسینجر معتقد بود که جان سالم به در نخواهد برد.
مأخوذ از: بنیاد فرهنگ راهبردی
https://eb1384.wordpress.com/2024/10/25
۴ آبان- عقرب ١۴٠٣
تروتسکی و روزهای ماه مه ۱۹۳۷ بارسلون
آمریکا و اسرائیل (١)
ایجاد اسرائیل بزرگ با نسلکشی در فلسطین و لبنان: پل گریگوری، برگردان: آمادور نویدی
اجلاس بریکس در کازان، گیجی و سردرگمی غرب