رفیق استفن انگل درتدارک کنگره حزب ام.ال.پ.د. مشخصات زیر را در به وجود آمدن امپریالیستهای جدید براساس بررسی در حزب ام.ال.پ.د طی مصاحبه ای به میان کشیده است:
۱- «تبدیل کشورهای سابق نواستعماری وابسته به کشورهای جدید امپریالیستی… درچارچوب سازماندهی تولید بین المللی. بدون چنین ارزیابی نمی توان مراكز متعدد جنگ مانند عراق، سوریه، بحران زیست محیطی
درحال رشد و یا بروز بحران اقتصادی و مالی جهان از ۲۰۰۸ -۲۰۱۴ را توضیح داد.»
۲- «کشورهای جدید امپریالیستی دراثر تغییرسیاستهای سرمایه مالی بین المللی در سرمایه گذاری خود در هزاره جدید با سرعت جدید با صدور سرمایه های عظیم به طور عمده به کشورهای پرجمعیت نواستعماری وابسته با شتاب بسیار، خصوصی سازی نهادهای دولتی و مراکز کسب و کار و تبدیل شتابان کشاورزی دهقانی به تولید صنعتی، انحصارات خصوصی و ملی از درون بورژوازی بزرگ ملی پدید آمده است با انحصار و توسعه ساختارهای انحصاری دولتی، تبدیل وتحول به کشورهای جدید امپریالیستی آغاز می شود.»
۳- «این عمدتا به کشورهای + بریکس و میست+ اطلاق می شود و درعین حال عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی به خصوص ازمیان کشورهای + بریکس و میست + برخی انحصارات بزرگ حتا به درجه ی تنها حاکم سرمایه مالی بین المللی ارتقاء یافته اند. تعداد انحصارات غول پیکرازمیان این کشورها دردایره ۵۰۰ انحصار قدرتمند درجهان ۴ برابر شده است. سرازیرکردن مقدار عظیم سرمایه به منظور خروج از بحران، آنرا به حل مشکل مزمن انباشت بازار سرمایه مواجه ساخته است.»
۴- «سهم کشورهای بریکس و میست در ایجاد ارزش صنعتی درسراسرجهان ۲ برابر از۱۷٪ در سال ٢٠٠٢ به ۹،۴۳٪ درسال ۲۰۱۴ رسید. اجلاس ج ۲۰ در ۱۵ و ۱۶ نوامبر ۲۰۰۸. پس از آغاز بحران اقتصادی و مالی جهان باید به حساب می آورد. همراه با قدرتهای امپریالیستی قدیمی بزرگترین دولتها و حکومت از چین، هند برزیل، ترکیه، عربستان سعودی، مکزیک، کره جنوبی، اندونزی، آرژانتین و آفریقای جنوبی دارای یک کرسی اجلاس بود. آنها به دایره نماینده گان سرمایه بین المللی انحصاری حاکم و قدرتهای امپریالیستی ارتقاء یافتند.“
۵- „رد انتقادهای دیگران با اینکه „هیچگونه انحصارمستقل“ ندارد با به میان کشیدن د.ا.ایکس آلمان که ۵۶٪ اش با سرمایه خارجی است؛ یا „کشورهائی مانند قطر و عربستان سعودی یک پایگاه تولیدی پیش رفته از خوددارند“. سرمایه انحصاری اینان برای کسب سود نه به تولید ملی بلکه مانند قطر با داشتن ۱۷٪ سهم در سهامی بدون شک صاحب سرمایه انحصاری است. ساختار فئودالی عربستان سعودی مثل سلطنت تزار روسیه امپریالیستی بودن برای خصوصیت امپریالیستی شدن اهمیت ندارد.“
۶- „کشورهای جدید امپریالیستی تا حدودی به شکل تهاجمی منافع توسعه طلبانه مستقل خویش را دنبال میکنند. آنها نیروی رهبری کننده باحدود ۳،۱ میلیون سرباز ارتش هند دارند، دراین اثنا دارای توانائی بزرگترین ارتش ناتو ایالات متحده است. … کشورهای جدید امپریالیستی خواسته های خود را با شووینیسم و ناسیونالیسم توجیه می کنند. کافی نیست که دولتها و حاکمین آنها را مانند ناراندرا درهند، دیلما روسوف در برزیل، جاکوب زوما درآفریقای جنوبی و یا رجب طیب اردوغان درترکیه را تحت عنوان»عروسک استبدادی ایالات متحده“ توصیف نمائیم. اغلب همان نیروهای ما فوق ارتجا عی یا فاشیستی دقیقا همان دولتی را نمایندگی می کنند که کشورهای جدید امپریالیستی نیاز به اجرای آن درحاکمیت داخلی و برون مرزی دارند.“
۷- „تخریب عمدی وحدت بشریت و طبیعت به شدت توسط کشورهای جدید امپریالیستی اعمال می شود. تحت لوای ادعای „کشورهای درحال توسعه» از۲۹.۵ ٪ درسال ۲۰۰۰ به ۴۵.۳٪ در سال ۲۰۱۳ افزایش داده اند.»
۸- „کشورهای جدید امپریالیستی ترکیه، عربستان سعودی، قطر و ایران جنگ طلبان متجاوزی هستند که دراین پروسه با استفاده از مزدوران اسلامی – فاشیستی برای گسترش هژمونی منطقه ای خود درخاورمیانه می کوشند… بنابراین رقابت میان کشورهای امپریالیستی خطر عمومی جنگ درتعداد بیشتری از نقاط مهم را تشدید می کند.“ این نکات مهم ارائه شده را از دو جنبه بررسی می کنیم:
اول اینکه ازنظر تئوریکی ماهیت و خصوصیات امپریالیستی کدامند و دوم این که ادعاهای رفیق استفن در چه سطحی قابل استناد می باشند. به نظرات لنین توجه کنیم:
۱- „رشد عظیم صنایع و پروسه فوق العاده سریع تمرکز تولید و بنگاههای بزرگی که دائما درحال توسعه است یکی از شاخص ترین خصوصیات سرمایه داری است کاملترین و دقیق ترین اطلاعات را درباره این پروسه آمارکنونی صنایع به دست می دهد. سرمایه ما لی و بانکها چنانچه خواهیم دید بیش ازپیش، این مشت کوچکی از بنگاههای کلان جنبه مطلق می دهند و آن هم به تمام معنای این کلمه یعنی میلیونها صاحبکار کوچک و متوسط و حتا قسمتی از کارفرمایان بزرگ عملا تحت اسارت کامل چند صد فینانسیست میلیونر قرار می گیرند. تقریبا نیمی از کل تولید تمام بنگاههای کشور در دست یک صدم عده کل بنگاهها است!… تبدیل رقابت به انحصار یکی از مهمترین – ویا خود مهم ترین – پدیده ایست که در اقتصادیات سرمایه داری نوین مشاهده می شود. ترکیب دریک بنگاه جمع شدن رشته های مختلفی از صنایع عمل آوردن مواد خام یا نقش کمکی بازی کردن باهم.“ {گذار به کارتلها وسندیکاها در رقابت آزاد انحصاری – ن.}
۲- „موقعیت تسلط آمیز و زورگوئی مربوط به آن این است آنچه که برای فاز نوین تکامل سرمایه داری جنبه مشخص دارد تشکیل انحصارهای اقتصادی هم توان ناگزیر می بایستی ناشی شود و ناشی نیز شده است.»
۳- „تحول سرمایه داری قدیم به سرمایه داری نوین به سیادت سرمایه به طورکلی به سیادت سرمایه داری تبدیل می شود. فصل اساسی و اولیه: تبدیل سرمایه پولی غیرفعال به سرمایه فعال. سرمایه مالی سرمایه ایست که دراختیار بانکها بوده و توسط کارخانه داران به کار می افتد. پیدایش مضمون سرمایه مالی عبارت است از تمرکز تولید، تشکیل انحصارهائی که درنتیجه رشد این تمرکز به وجود می آیند با جوش خوردن بانکها و صنعت… مالکیت خصوصی و تولید کالائی به طور اجتناب ناپذیری به سیادت می رسند.“
۴- „امپریالیسم با سیادت سرمایه مالی عبارت است از آن مرحله عالی سرمایه داری که درآن این جدائی دامنه عظیمی به خود می گیرد. تفوق سرمایه مالی برکلیه اشکال دیگر سرمایه معنایش موقعیت تسلط آمیز تنزیل بگیران و الیگارشی مالی و به معنای آن است. مع الوصف عده قلیلی از کشورهای دارای قدرت مالی از سایر کشورها متمایز می شوند…این پروسه درچه مقیاسی انجام می گیرد می توان از روی پیکره های کشورها متمایز شوند… از روی این پیکره ها دیده می شود که ۴ کشور از ثروتمندترین کشورهای سرمایه داری… از دیگران متمایزند… از مستعمرات، غنی ترین آنها هستند(انگلستان و فرانسه) و از لحاظ سرعت تکامل و میزان بسط و توسعه، انحصارهای سرمایه داری در تولید از کشورهای سرمایه داری پیشرو هستند(۸۰٪ سرمایه داری جهانی را دراختیار دارند. بقیه درجهان( روسیه، اتریش، هنگری، ایتالیا، ژاپون، هلند، بلژیک، اسپانیا، سوئیس، دانمارک، سوئد) اند… بانکداری جهانی ۴ ستون سرمایه مالی(انگلستان، آمریکا، فرانسه و آلمان) نقش بدهکار و خراج گذار را بازی می کنند.“
۵- „صدور سرمایه: صدور کالا صفت مشخصه سرمایه داری سابق بود که درآن رقابت آزاد تسلط کامل داشت. صفت مشخصه ی سرمایه داری نوین که سیادت با انحصارات است، صدور سرمایه است. کشورهای صادر کننده سرمایه، جهان را به معنای حقیقی کلمه تقسیم نموده اند… سرمایه مالی در کلیه مناسبات اقتصادی و کلیه مناسبات بین المللی آنچنان نیروی بزرگ و می توان گفت قاطعی است که حتا قادراست دولتهائی را هم که از کاملترین استقلال سیاسی برخوردارند را تابع خود سازند وواقعا تابع می سازند… ولی در دوران امپریالیسم سرمایه داری به صورت یک سیستم همگانی در می آید و به مثابه جزئی از کل وارد مجموعه ی مناسبات مربوطه به تقسیم جهان مبدل می گردد و به حلقه هائی از زنجیر معاملات سرمایه جهان مبدل می شوند… استدلالهائی „کلی»درباره امپریالیسم که درآن اختلاف اساسی بین صورت بندیهای اقتصادی – اجتماعی فراموش می شود یا تحت الشعاع قرارمی گیرد، ناگزیر پوچ ترین مبتذلات و گزافه گوئیهائی نظیر مقایسه «روم کبیر“ با „بریتانیای کیبر“ مبدل می شود. حتا سیاست سرمایه داری استعماری مراحل پیشین سرمایه داری نیز با سیاست استعماری سرمایه مالی ماهیتا تفاوت دارد.»
۶- „ امپریالیسم به مثابه مرحله خاصی از سرمایه داری:
۱) تمرکز تولید و سرمایه بر مرحله انحصار؛ ۲) درهم آمیزی سرمایه بانکی با سرمایه صعتی و ایجاد الیگارشی سرمایه مالی؛ ۳) صدور سرمایه با اهمیت بیشتر از صدور کالا ؛ ۴) اتحادیه های انحصاری بین المللی سرمایه دارانی که جهان را تقسیم کرده اند؛ ۵) تقسیم ارضی جهان از طرف بزرگترین دول سرمایه داری به پایان رسیده باشد… امپریالیسم عبارت است از تمایل به زور و ارتجاع.» ۷- „طفیلی گری، گندیدگی سرمایه داری : بازی امپریالیسم عبارت است از تجمع عظیم سرمایه پولی در معدودی از کشورها… اینجاست سرچشمه رشد طبقه یا به عبارت صحیح تر قشر تنزیل بگیران یعنی کسانی که از طریق سفته بازی زندگی می کنند و بکلی از شرکت در هرگونه بنگاهی برکنارند و حرفه آنان تن آسائی است صدورسرمایه که یکی از مهمترین ارکان اقتصادی امپریالیسم است… و بر تمام کشوری که با استثمار چند کشور ماوراء اقیانوس و مستعمرات گذران می کند مهر و نشان طفیلی گری می زند.» ۸- سود تنزیل بگیران در بازرگانی ترین کشور جهان ۵ باربیش از سودی است که از بازرگانی خارجی به دست می آید. چنین است ماهیت امپریالیسم و طفیلی گری امپریالیستی… امپریالیسم که به معنای آن تحصیل سودهای انحصاری هنگفت از طریق مشتی از ثروتمندترین کشورها است برای تطمیع قشرهای فوقانی پرولتاریا امکان اقتصادی به وجود آورد و بدین طریق اپورتونیسم را می پروراند، شکل معینی به آن می دهد و آن را مستحکم می نماید. فقط آن نیروهائی را که برضد امپریالیسم عموما و برضد اپورتونیسم خصوصا مبارزه می کند و عدم مشاهده آنها ازطرف هوبسن سوسیال لیبرال امری طبیعی است نباید فراموش کرد…ازجمله خصوصیات امپریالیسم تقلیل مهاجرت از کشورهای امپریالیستی و افزایش مهاجرت به کشورهای نام برده از کشورهای عقب مانده تر است که سطح دستمزد درآنها پائین تر است. انتقاد از امپریالیسم: خصوصیات سیاسی امپریالیسم عبارت است از بسط ارتجاع درتمام جهات و تشدید ستمگری ملی ناشی از ستمگری الیگارشی مالی و نیز برافتادن رقابت آزاد.“
حال بعد از بیان روشن و مستدل تئوریک لنین از عمل کرد امپریالیسم ، به نظرات ارائه شده ناروشن و غلوآمیزرفیق استفن می پردازیم که با بیان برخی تغییرات رشد یابنده سرمایه داری در بریکس به غیر از روسیه، چین درسطح امپریالیستی و تاحدی هندوستان دراین راستا کشورهای نام برده هنوز به چنین تکاملی از سرمایه داری نرسیده اند آنهم درشرایطی که امپریالیستهای کهن و به خصوص بزرگترین آنها با راه حل گلوبالیزاسیون هرچه بیشتر.
انحصارات و سرمایه های مالی و نئولیبرالیسم درجهت کشاندن هرچه بیشتر سرمایه های کشورهائی از قماش عربستان سعودی، قطر، ترکیه و امثالهم بوده و نه امکان دادن به تمرکز تولید، کمک به ایجاد انحصارات، تراستها و سندیکاهای انحصاری دراین گونه کشورها و صدور سرمایه به دیگر کشورها در رشته های مختلف نه آن قدرها رشدیافته اند که با وضعیت کشورهای امپریالیستی بتوان مقایسه نمود و وضع آنها به نوعی با رشد سرمایه داری چین همسان فرض شده و وارد نظام امپریالیستی گشته اند، که هم خوانی ندارند. اطلاعات شما درصورتی قابل استناد بودند که فهرستهائی وسیع اعم از انحصارات، شرکتهای امپریالیستی و انحصارات برزگ مالی شناخته شده و میزان سرمایه های صادر شده درانحصارهای کشورهای جدید که روندی طولانی است صورت می گیرد درمقایسه با سرمایه های کشورهای سرمایه داری ازقماش ترکیه، عربستان و قطر ارائه می شد، و چه نقشی سرمایه این کشورهادر غارت و چپاول دیگر کشورهای عقب مانده دارند، ارائه می شد. به علاوه به جز درعرصه اقتصادی سیاست این کشورهای „امپریالیستی شده» مثل روسیه و چین در رقابت با امپریالیستهای غرب بیشتر از اقتصادی، درحیطه سیاسی نیز روشن میشد. روسیه و چین در تشکیل دادن „بریکس“ برای مقابله با دست اندازی قطب غربی امپریالیستها به جهان، محدود ساختن حیطه نفوذ آنان و مبارزه علیه محاصره اقتصادی – نظامی امپریالیستها بود و نه کشورهای جدید نام برده توسط شما صرفا به خاطررشد این کشورها به سطح امپریالیستی رسیدن که رقابتی با امپریالیستهای کهن ندارند.. در رابطه با وضعیت محیط زیست هم میزان آلوده نمودن هوا با گاز کربنیک درکشورهای جهان سومی کمتر از کشورهای امپریالیستی در تولید کردن است.
مثلا کشوری شبیه ایران بیشتر از هر چیزی به دلیل فقدان توانائی در تولید خود روهای جدید و استفاده از خود روهای فرسوده و وابسته بودن به خرید بنزین به علت تحریم فروش بنزین کمتر آلوده کننده به ایران، نقش قابل ملاحظه ای درآلوده سازی هوای آن است و نه رشد تولید مخرب آن در حد تولید گاز کربنیک به سطح تولید امپریالیست های غربی !!. وابستگی کلیه کشورهای نامبرده شما در مصاحبه به تکنولوژی امپریالیستها و از جمله تکنولوژی کشف و استخراج نفت در دست امپریالیستها اشاره ای نشده است و بازی با قیمت هربشکه نفت توسط آنان، در زمان بروزبحران بزرگ اقتصادی مالی اخیر، که ازسطح بیش از ۱۰۰ دلار در هربشکه به ۲۷ دلار توسط امپریالیستها رسانده شد و این کشورهای جدید „امپریالیستی“ نامبرده توسط شماهیچ کاری نتوانستند درمقابل این غارت مواد خام کشورها جهان سومی بکنند. با تحریم ایران در مونتاژ ماشین سازی که قطعاتش از فرانسه وارد نمی شد و یا مواد داروئی از خارج ، تولید مونتاژ ماشین خوابید و انحصار بزرگ „شستا»ی دارو سازی، در تولید داروهای لازم مهمی ناتوان شد چونکه صدور مواد داروئی ساخته شده درخارج توسط کشورهای امپریالیستی به ایران صورت نگرفت و مونتاژ خودروهای فرانسوی و داروها متوقف شدند. این به معنای ناتوانی ایران و غیره از تولید انبوه و ارسال به خارج می باشد.
ارتشهای این کشورها ازجمله در ترکیه باز هم به علت سیاسی، از زمان ۱۹۵۰ با شرکت در ناتو به خاطر عدم استقلال و قرار داشتن زیر نفوذ امپریالیسم آمریکا بود که به وجود آمد و به عنوان گوشت دم توپ امپریالیستها برای جنگیدن از جمله با کره شمالی روانه آنجا شدند و برای محاصره و مقابله با اتحاد جماهیرشوروی به پایگاه اتمی نظامی امپریالیستها تبدیل شد و حتا بعدا بمبهای اتمی توسط امپریالیسم آمریکا در ترکیه نصب شد. امروز نیز به راه انداختن جنگ درسوریه توسط امپریالیسم آمریکا و اتحادیه اروپا درصدد ادامه «بهارعرب“ تظاهرات تعدادی از احزاب مخالف رژیم اسد را که به مبارزه مسلحانه کشانده شدند کمکهای تسلیحاتی به این احزاب توسط کشورهای اروپا نیزدادند. امپریالیستها آتش افروزی جدیدی را برقرار ساختند و درحالی که بزرگترین امپریالیسم آمریکا بیش از ۷۵۰ پایگاه نظامی درجهان داشته و آتش افروزی اش را هم به طور مستقیم و مشترک با امپریالیستهای اروپائی هم با فروش تسلیحات، برهیچ کس پوشیده نیست درخاورمیانه سازمان دادند. وارد کارزار شدن درجنگ درسوریه توسط عربستان و قطر برای گرم کردن جنگ افروزی عوامل امپریالیستها و درعین حال فراهم شدن توجیه آنها برای خرید سلاحهای امپریالیستها می باشد.عجبا که این کشورهای جدید امپریالیستی شده با ارزیابی ام.ال.پ.د. آتش افروزان منطقه هستند و نه سیاست خود امپریالیستها در قبضه کردن خاورمیانه!. تضاد عربستان سعودی با رژیم اسلامی ایران در ممانعت از نفوذ شیعیان در کل شبه جزیره عربستان است که از قدیم موجود بود و از ترس قادر نبودن در مقابله با رژیم ایران در توسعه طلبی حاکمان ایران، عربستان سعودی خود را به انبار تسلیحات در نجات بحران امپریالیستها تبدیل کرده است. این به معنای رشد امپریالیستی ترکیه و عربستان سعودی و غیره کشورهای مستقلی نبوده و طبق خواست امپریالیسم آمریکا عمل کرده و شرکت نفت آرامکو هم وابسته به آمریکا می باشد. درمورد شرکت تعدادی از کشورهای جهان سومی بعد از بروز بحران اقتصادی مالی امپریالیستها نه به خاطر رشد و نقش امپریایستی شان، به کنفرانس G۲۰ در شرایط هراسانی امپریالیستهای غرب بود، دعوت شدند نه به خاطر تولید عظیم این کشورهای اقتصادی – مالی، بلکه به منظور سیاسی جلوگیری ازهرگونه جدا شدن این کشورها از حیطه نفوذ امپریالیستها و تلاش برای حفظ آنان کما فی السابق و نه تجمع دول امپریالیستی . دراین مورد نباید قصد سیاسی امپریالیستهای دربحران را کنار گذاشت و خیال واهی نسبت به دعوت آنها به آن اجلاس به حساب یافتن نقش امپریالیستی آنان داشت. جمع بندیهای عجولانه و یک جانبه و حتا ارائه صرفا اقتصادی در رسیدن به استراتژی و تاکتیک مبارزه با حاکمان ارتجاعی سرمایه داری در مصاحبه ای همه جانبه رفیق استفن نیست که درجه وابستگی کشورهای نام برده به حساب آورده نشده است. درحالی که در جریان تاسیس ایکور تاکید شد با ایجاد مشورت و همکاری تشکل های کمونیستی در اروپا، آسیا، آمریکای لاتین، زمینه مناسبی برای بررسی اوضاع در هر منطقه و شرکت درمبارزات مشترک طبقه کارگر و توده های مردم در کشورهای جهان سومی به دلیل مداخلات کشورهای سرمایه داری ارتجاعی در اطراف هر کشور برای سرکوب خیزشهای انقلابی و در توافق با امپریالیستها به وجود می آید و چه بهتر که حرکت همکاری متحدانه فشرده در درجه اول درسطح تشکلهای کمونیستی متحد درهرکشورو درسطح منطقه ای و نهایتا بین المللی باید صورت بگیرد تا تدریجا شرایط برای تشکیل انترناسیونال کمونیستی نیز فراهم گردد و به جای این بینش درست پیش بردن این امر، به اتحاد جبهه ای مانند تن داده شد و به تحلیل غلو آمیز از مبارزات بورژوائی و خرده بورژوائی درکشورهائی در جهان سوم بدون مشورتی عمیق با کمونیستهای هر قاره از جمله با کمونیستهای خاورمیانه ارزیابی به این اهمیت در اروپا در رابطه با رشدسرمایه داری در حدی اتخاذ می شود که می تواند به وحدت نظری کمونیستهای جهان صدمه برساند.
با تشکر از مسائلی که دراین مصاحبه مطرح شده، نقد آنها برای جلب توجه به برخی واقعیتها تا حدی قابل بحث هستند. اما این نظرات در هماهنگی تئوریک و عملی با کمونیسم علمی نیست و به تفرقه کنونی احزاب کمونیستی درجهان به دلیل به کارگیری شیوه نادرست لطمه می زند.
ک. ابراهیم 16 مهر 1395
رنجبر ١٨٣