16/07/2024

رهایی ستمدیدگان و استثمار شوندگان راه حلی ریشه‌ای، مشترک و جهانی را طلب می کند 

موشک باران آسمان اسرائیل توسط سپاه پاسداران ایران و درگیری قدرت‌های دفاعی آمریکا، انگلیس، فرانسه، اردن و عربستان و طبعا اسرائیل برای خنثی کردن خسارات آنها، طبق ارزیابی‌های صاحب نطران نظامی حکایت از پیشرفت قدرت نظامی ایران دارد و تغییری است استراتژیکی در مقابله جمهوری اسلامی با دشمنان خارجی که سال‌ها ست برای سرنگونی آن تلاش می کنند. در عین حال هشداریست به اسرائیل، آمریکا و دیگر نیروهای متخاصم در منطقه که حمله به ایران و ترور سرکردگان نظامی، علمی و سیاسی آن از این به بعد بی جواب نخواهد ماند. روشن است که امپریالیسم آمریکا و رژیم اسرائیل از سیاست‌های ایجاد ناتو منطقه‌ای و طرح براندازی جمهوری اسلامی و رژیم چنج دست بر نخواهند داشت و سیاست عمومی سلطه‌گری امپریالیسم آمریکا را در کل منطقه با بکار گیری اسرائیل برای حفظ سلطه دنبال خواهند کرد. هم اکنون گروهای نیابتی آمریکا و اسرائیل حلقه به حلقه در سرا سر مرزهای ایران صف آرایی کرده‌اند. در این جدال که ممکن است به جنگی وسیع‌تر مبدل شود نتیجه‌ای جز ویرانی بیشتر ایران و فلاکت بیشتر برای کل منطقه در بر نخواهد داشت. بی شعوری حکومت دست راستی اسرائیل با جنایاتی که در غزه و دیگر سرزمین‌ها اشغالی در این مدت مرتکب شده است مردم جهان را علیه خود شورانده و شرایط را برای پیروزی خلق فلسطین مساعد کرده است. طبق روند تاریخ بشریت بسوی رهایی و آزادی منطق مرتجعان توطئه، پشت توطئه، و سرکوب توده‌ها و بازهم شکست و بلاخره نابودی است. مرتجعان تا نیروهای انقلابی متشکل نشوند و متحدا عمل نکنند و آنها را از قدرت پائین نکشند سر عقل نمی آیند آنها تا آخر تا نابودی خود با بی شعوری کامل پیش می روند. در مقابل این منطق ارتجاع منطق کارگران و ستمکشان است که متشکل و متحد می شوند، مبارزه می کنند، می افتند ولی بر می خیزند، تجارب را جمعبندی می کنند و با درایت‌تر تا پیروزی نهایی ادامه میدهند. 

با آگاهی به این روند تاریخی آنچه این روزها در منطقه می گذرد حکایت از این دارد که سرنوشت این جدال بزرگ تاریخی را در منطقه توده‌ها ورق خواهند زد نه امپریالیست‌ها و سگ‌های زنجیری آنها. بگذارید روند تاریخی این جدال بزرگ و موفقیت آمیز که مردم منطقه مشترکاً به پیش برده‌اند را دنبال کنیم 

نیروهای کارگری و کمونیستی ایران با دست یافتن به مارکسیسم تئوری راهنمای رهایی خود، بیش از یک قرن پیش با ایجاد حزب کمونیست به درستی آلترناتیوی از نوع شورایی برای ایران و منطقه ارائه دادند و نقش مخرب و غارتگری امپریالیسم را در ویرانی جامعه ایران بیان کردند. زندگی صحت نظرات آنها را تائید کرد. نمایندگان مالکان بزرگ ارضی و بورژوازی تجاری و مالی در طول این تاریخ صد ساله چنان عمل کردند که می بینیم. کشوری با اینهمه امکانات و منابع طبیعی مردمش در میزانی وسیع در خط زیر فقر بسر می برند. 

با اینکه در انقلاب مشروطیت ستارخان و باقر خان قهرمانان ملی به سر حیدرخان عمواوغلی از رهبران آینده حزب کمونیست سوگند می خوردند، با اینکه در جنبش جنگل میرزا کوچک خان با نیروهای کارگری به رهبری حزب کمونیست، شوروی سوسیالیستی گیلان را بنا نهادند، با اینکه پس از پیروزی بر نازیسم و سقوط رضا شاه دهسال نیروهای دموکراتیک و توده‌های زحمتکش توانستند شکوفایی همه جانبه‌ای در سازماندهی اجتماعی و گسترش سیاسی و فرهنگی بوجود آورند و مردم توانستند صنعت نفت ایران را از چنگ امپریالیسم انگلیس در آورند و توطئه سرنگونی دکتر محمد مصدق را در میدان‌ها در سی تیر در هم شکنند و قوام سلطنه را از تخت نخست وزیری به زیر کشند و مصدق را بار دیگر نخست وزیر کنند، با اینکه پیروزی انقلاب ۵۷ هم نمونه دیگری از قدرت توده‌ها بود که توانست رژیم سلطنتی را سرنگون کنند، اما جامعه ایران همچنان دارای نظامی سرمایه‌داری است که در بحران ساختاری عمیقی قرار دارد و اکثریت عظیم مردم نیازمند مایحتاج اولیه زندگی‌اند. پیشرفت در صنایع نظامی و مقابله دفاعی در برابر تجاوزات حکومت فاشیستی اسرائیل نمی تواند بهیچوجه سیاست سرکوب داخلی و فروپاشی زندگی اجتماعی را توجیه کند.

 انقلاب پنجاه هفت، انقلابی توده‌ای ضد امپریالیستی و ضد استبداد مطلق محمد رضاشاه که با شعار استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی طی سال‌های طولانی پس از کودتای ۲۸ مرداد آمریکایی تدارک دیده شده بود پیروز شد اما بر اثر نبود صف متحد و متشکل طبقه کارگر، پراکندگی نیروهای کمونیستی و سوسیالیستی، نقش پر قدرت خرده بورژوازی و دخالت مستقیم آمریکا و سیا ارتش تربیت شده آمریکایی و ساواک ساخته شده بدست موساد و سیا حتا به شاهپور بختیار از رهبران شناخته شده جبهه ملی و مصدق و آخرین نخست وزیر شاه وفادار نماندند و با اعلام بی طرفی قدرت سیاسی را به گرایش اسلامی ایران به رهبری خمینی که عملن به قدرت هژمون در جنبش توده‌ای تبدیل شده بود واگذار کردند. اما با استقبال پر شور از یاسر عرفات در ایران و تسخیر سفارت آمریکا در تهران که به گفته خمینی انقلاب دوم، گوادوالپی‌ها به اشتباه تاریخی خود پی بردند. از آن زمان تا بحال تضاد بین جمهوری اسلامی و امپریالیست‌ها نقش عمده را در خاور میانه بازی کرده است. بدین ترتیب، ما بار دیگر با خیزش عظیم اجتماعی همه با همی روبرو شدیم که خرده بورژوازی با برند اسلامی با ائتلاف فرقه‌های درونی خود توانست به قدرت رسد و برای حفظ قدرت خود در برابر نیروهای سیاسی دیگر به شدیدترین سرکوب‌ها دست زند و در ادامه نظام پهلوی‌ها راه سرمایه‌داری مافیایی خود را که نیروی کار را به خاک سیاه نشانده، تا به امروز پیش برد اما در عمل ورشکستگی این سیاست داخلی سرکوب نیروهای چپ و کمونیست و استثمار شدید نیروهای تولید کننده با خیزش‌های توده‌ها در دو دهه گذشته بخصوص پس از به گلوله بستن کارگران معدن خاتون آباد نمایان شده است. از سوی دیگر در سطح جهانی و منطقه هم تغییرات بزرگی بوجود آمده است در نتیجه انحصارگران حاکم دیگر توانایی ادامه دادن به همان برند تک گرایشی شیعگری را از دست داده‌اند و جناح‌ها و فرقه‌های درون نظام بویژه حجتیه و صادقیون بر سر چگونگی ادامه آن باهم در تضاد مرگ و زندگی قرار گرفته‌اند و را ه حل‌های کاملا متفاوتی را عرضه می کنند. بنظر میرسد جناحی که به اصلاح طلبان معروف شده‌اند مسیر آیت الله ابوالقاسم کاشانی را در پیش گرفته، سرنوشت خود را با سلطنت طلبان و امپریالیسم آمریکا گره زده‌اند و راه آشتی با امپریالیسم را سود آورتر ارزیابی می کنند. جناح دیگر همچنان با توجه به عملکرد امپریالیسم آمریکا در خاور میانه و تاریخ صد سال ایران خطر براندازی خود را توسط نیروهای پرو امپریالیستی که اسرائیل در مرکز آن قرار دارد واقعی می بیند وبا حرکت از این واقعیات و اوضاع عمومی جهانی که ابر قدرت بلامنازع آمریکا رو به زوال است و چین در حال صعود در پی جلوگیری از سرنوشت خود، همچون میرزا کوچک خان، دکتر مصدق، رضا شاه و محمد رضا شاه هستند.

حال ما که در این سال‌های طولانی بر تئوری انقلابی و اصول کمونیسم علمی پافشاری کرده‌ایم و پراتیک را معیار شناخت و دسترسی به حقیقت دانسته‌ایم و مهمتر اینکه به سیاست و تاکتیک بعنوان شریان اصلی زندگی مبارزه طبقاتی و حزبی خود توجه داشته‌ایم ضروری است بار دیگر به سیر تکاملی جنبش کارگری و کمونیستی جهان و ایران برگردیم و بار دیگر تئوری را با پراتیک مشخص برای درک عمیقتر اوضاع تغییر یافته بکار گیریم. ما ادامه دهندگان حزب کمونیست ایران، حزب توده ایران، سازمان انقلابی حزب توده ایران در سطح داخلی از یکسو و ادامه دهندگان اندیشه‌های مارکسیستی هستیم و بهترین رفقای خود را در این دوره طولانی بخاطر پافشاری روی آلترناتیو کارگری و سوسیالیستی برای نجات ایران از دست داده و هزینه سنگینی در دفاع خط مشی سیاسی خود پرداخته‌ایم. برماست که پاسخ درستی به چنین اوضاع بدهیم.

 بعضی از چپ‌ها بر سر سرک براندازی سواراند و بار دیگر با اتخاذ سیاست انتخاب به اصطلاح بد و بدتر عملن از جناح اصلاح طلبان دفاع می کنند و بعضی از چپ ها در سوی دیگر خود را ضد امپریالیست می دانند و به محور مقاومتی‌ها پیوسته‌اند. 

هر دوی این دو گرایش راست روانه علیه استقلال طبقه کارگر عمل می کنند و به امر قدرت گیری طبقه کارگر، سازماندهی صف مستقل آن و در آخرین تحلیل به مبارزه ضد امپریالیستی ضرر می رسانند تئوری کمونیستی و آموزگاران کبیر پرولتار صادق‌ترین مبارزان ضد استعمار و امپریالیسم بوده و هستند. حزب ما به پیروی از آنها همیشه استوار در موضع ضد امپریالیستی عمل کرده است و تا آنجا در اهمیت آن جلو رفته که با بخشی دیگر از نیروهای چپ در آستانه انقلاب ۵۷ با برجسته کردن مبارزه ضد امپریالیستی به مبارزه طبقاتی که نقش تعیین کننده‌ای در کی بر کی در ادامه انقلاب را داشت کم بها دادیم و در عمل دچار انحراف راست دنباله روی از جنبش‌های توده‌ای همه با هم شدیم و چنین توهم داشتیم که با شرکت در این جنبش‌ها و طرفداری از یکی از جناح‌های حکومتی در برابر دیگری می توانیم با کار سیاسی میان توده‌ها خط‌ مشی سیاسی کارگری و کمونیستی را جا بیاندازیم. غافل از اینکه خرده بورژوازی اسلامی تازه به قدرت رسیده ضد کمونیست و سرکوبگر است. در نتیجه در برا بر حمله نتوانستیم به درستی عقب نشینی کنیم و به حفظ نیرو خود بپردازیم. این تجربه تاریخی درسی بزرگ به ما داد که به کمونیسم علمی وفادار بمانیم و از طبقه در برابر طبقه در مبارزه حرکت کنیم و برای پیروزی طبقه کارگر بر بورژوازی روی صف مستقل طبقه پافشاری کنیم.

 واقعیت اینست که رژیم جمهوری اسلامی که خامنه‌ای در راس آن قرار دارد ضد امریکایی عمل می کند و پس از پیوستن به گروهایی که چین و روسیه در آنند، هر روز بیشتر این گرایش در حاکمیت تقویت میشود. واقعیت دیگر اینست که به اصلاح طلبان هر روز بیشتر با گرایش خامنه‌ای مخالفت می کنند و با گرایش پرو آمریکایی سلطنت طلبان و مجاهدین و سوسیال- دموکرات‌ها همسویی دارند.

هر دوی این دو جناح ضد کمونیستی و ضد دموکراتیک عمل کرده و از ایجاد یک جنبش کارگری و توده‌ای مستقل مردمی با گرایش‌های چپ و کمونیستی جلو گرفته‌اند. این خصلت ضد کمونیستی آنها از یک سو از ایدئولوژی اسلامی آنها است و از سوی دیگر پایبندی آنها به اصل مالکیت خصوصی بر وسائل تولید است. درک این نکته اساسی و توجه به روند تاریخی سرمایه‌داری شدن ایران که ریشه در تاریخ هزار ساله جامعه از یک سو و دوران تعرض سرمایه انحصاری و جهانی شدن آن دارد از سوی دیگر خود نقطه گره‌ای و در عین حال بغرنج اوضاع است که ما را مجبور می کند علاوه بر پافشاری روی اصول و استراتژی به سیاست و تاکتیک در شرایط کنونی توجه جدی کنیم. بگذارید به مسئله فلسطین اشاره ای کنیم تا به این موضوع کمک شود. درست است که جنگ اسرائیل و فلسطین جنگ طبقاتی بین پرولتاریا و بورژوازی نیست و در این سال‌های طولانی بر اثر شرایط در بدری طبقه کارگر خلق فلسطین نیرویی سیاسی طبقه نتوانسته به رهبری جنبش مقاومت تبدیل شود و رهبری در دست حماس یک فرقه گرایش اسلامی که با فرقه‌های اسلامی ایران هم متفاوت است افتاده است. آیا این امر ماهیت این جنگ را تغییر می دهد؟ نه تغییر نمی دهد، جنگی است بین یک ملت ستمدیده و بیرون رانده شده از سرزمین‌اش در برابر یک نیروی اشغالگر جنایتکار که در این شش ماه سیاست نسل کشی را در پیش گرفته و بدان عمل کرده است. این جنگ از نوع جنگ‌های تاریخی رهائی بخش است مقاومت ملتی است تحت ستم علیه یک رژیم اشغالگر فاشیستی درست با چنین تحلیلی است که کلیه نیروهای چپ و کمونیست فلسطینی و اسرائیلی از حماس و نیروی مسلح آن پشتیبانی می کنند. در عین حال آنها مواضع و تشکیلات مستقل خود را دارند و حزب کمونیست فلسطین راه حل دو کشور جدا از هم را در سرزمین فلسطین قبول ندارد و در برنامه‌اش از یک کشور واحد در سرزمین فلسطین با برابری کامل اتباع آن چه مسلمان و عرب و چه یهودی و نصارا دفاع می کند. بنا براین خط مشی کلیه نیروهای مترقی جهان و کمونیست‌ها در سراسر جهان صرفنظر از اینکه حماس در رهبری است به پشتیبانی از جنبش مقاومت فلسطین برخاسته اند. اما اپوزیسیون بورژوازی و خرده بورژوازی حکومتی و خارج از حکومتی ایران در سمت آمریکا و اسرائیل ایستاده و علیه مقاومت خلق فلسطین بی شرمانه لجن پراکنی می کنند. رهایی خلق فلسطین و دیگر خلق‌های ستمدیده و استثمار شونده راه حلی ریشه‌ای، مشترک و جهانی را طلب می کند و از مسیر سخت و بغرنج انقلابات پرولتاریایی می گذرد.

ورود استعمار در قرون قبل از سرمایه‌داری که با جنگ‌های صلیبی و مذهبی و دینی همراه بوده، ورود امپریالیسم که رقابت‌های قدرت‌های خارجی و سلطه را با خود آورده و با ورود به دوران جنبش های آزادی بخش و انقلابات پرولتری و به ویژه در اوضاع کنونی یعنی دوره افول امپراتوری بلامنازع آمریکا، و مهمتر تجربه صد ساله مبارزه ایرانیان برای تحقق استقلال آزادی و عدالت اجتماعی نشان میدهد مبارزه طبقه کارگر از مسیر سخت، بغرنج و طولانی می گذرد. بغرنجی آن در اینست که طبقه کارگر مجبور است در مبارزه برای رهایی خود با طبقات و اقشار طبقاتی دیگر هم سیاست اتحاد و مبارزه را در پیش گیرد و مبارزه علیه استعمار و امپریالیسم را با مبارزه علیه سرمایه‌داری تواما به پیش برد. مبارزه خلق فلسطین برای رهایی نمونه بارزی از این بغرنجی است که امروزه با تغییرات ریشه‌ای کل منطقه گره خورده و تنها در دگرگونی کلی اوضاع جهان و منطقه قابل حل می باشد. اما در این روند طولانی تاریخی با همه بغرنجی‌ها و سختی‌ها امروز طبقه کارگر این گورکن سرمایه‌داری در این منطقه به نیروی تعیین کننده‌ای در تحولات اجتماعی کنونی تبدیل شده و پرچمدار منافع ملی در برابر امپریالیسم و منافع طبقاتی در برابر سرمایه‌داری و رهایی کل جامعه از یوغ هرگونه ستمگر و استثمارگر است.

 با توسعه سرمایه‌داری و ورود مستقیم سرمایه جهانی به منطقه؛ امروز طبقات، مبارزه طبقاتی و خیزش توده‌های عظیم استثمار شوندگان و ستمکشان که ۹۹٪ مردم را تشکیل میدهند نقش تعیین کننده را در سیر تکاملی ریشه‌ای کلیه تضادهای موجود بطور فعال به عهده دارند اما بورژوازی منطقه و قدرت‌های امپریالیستی ضمن همکاری و هم گرائی باهم در سرکوب طبقه کارگر و جنبش‌های توده‌ای آزادی خواهانه برای ادامه سلطه خود باهم در رقابت و تضاد اند. در نتیجه مبارزه کارگران و نیروهای کمونیستی همچنان با بغرنجی خاصی روبرو هستند. کلیه گرایش‌های سیاسی راست و چپ این احزاب و سازمان سیاسی متعلق به اردوگاه کار از همین بغرنجی صف آرایی طبقاتی نشات می گیرد. ما به عنوان یک حزب سیاسی کارگری و گردانی از پرولتاریای آگاه جامعه کنونی ایران براین موضع و نظر هستیم که طبقه کارگر ایران همراه با اکثریت عظیم تولید کنندگان و ستمکشان ایران می توانند انقلابی را به خوبی به سر انجام رسانند و کل جامعه را که امروزه با سلطه سرمایه‌داری به لبه فروپاشی سوق داده شده است نجات دهند. اما چون دشمنانش به آسانی صحنه را ترک نمی کنند، برای این تغییر ریشه‌ای احتیاج به سازماندهی لشکر عظیم کارگران و توده‌های ستمکش، متشکل و متحد کردن کمونیست‌ها و سوسیالیست‌ها به گرد برنامه‌ای سوسیالیستی است و پیروزی چنین انقلابی گره با تحولات انقلابی دیگر کشورهای منطقه خورده است. امروز امپریالیست‌ها و نیروهای سرمایه‌داری وابسته به آن در منطقه در اکثر کشورها قدرت سیاسی را در دست دارند؛ در راس آنها حکومت صهیونیستی اسرائیل اشغالگر که در غزه مرتکب نسل کشی شده و در برابر توده‌ها ی میلیونی جهان، بیش از پیش رسوا شده است اما این درگیری‌ها و رقابت‌ها بر اثر وجود دخالتگری‌های امپریالیستی همه جا گیر است و محدود به اسرائیل نمی شود. همه آنها در رقابت دیوانه ‌وار درگیر جنگ‌های مستقیم و نیابتی باهم هستند. تاریخ صد سال گذشته شاهد بر دخالت‌گری و دامن زدن به جنگ‌های محلی، امپریالیست‌ها است و براین واقعیت که توده‌ی میلیونی تولید کنندگان از طبیعت غنی این سرزمین‌ها ثروت تولید می کنند و مشتی کوچک سرمایه‌داران محلی در پیوندی تنگاتنگ با امپریالیست‌ها و انحصارات غول پیکر جهانی این ثروت عظیم را به غارت می برند گواهی میدهد. علاوه بر استثمار مضاعف کارگران با ایجاد آشوب و جنگ در منطقه برای ادامه سلطه خود بازار اسلحه فروشی دامن می زنند و از اینطریق بقیه ثروت جمع شده در این کشورها راهم به کشورهای متروپل به غنیمت می برند. نتیجه فلاکت و فقر هرچه بیشتر خلق های این سرزمین‌هاست که ایران امروز نمونه چنین جامعه ایست.

درست با حرکت از واقعیات تاریخی و وضع کنونی جوامع، تغییر ریشه‌ای این روند منحوس تاریخی تنها از رشد و تقویت نیروهای ستمدیدگان و استثمار شوندگان میسر است بقیه راه‌ها که تابحال آزمایش شده و توده‌ها هزینه سنگینی در مسیر آن پرداخته‌اند شاهدیم که جهان و خاور میانه امروز را تولید کرده‌اند. رقابت میان قدرت‌های سیاسی محلی از سیاست نفاق انداز و حکومت کن نشات می گیرد. عملکرد صد سال گذشته کلیه جنبش‌های استقلال طلبانه، ملی و مذهبی که گاهی به قدرت سیاسی زود گذر هم، دست یافته‌اند در آخرین تحلیل به جایی نرسیده و سرنگون شده‌اند. این از ماهیت روند تکاملی سرمایه جهانی و سرمایه‌های محلی و برنامه‌های سیاسی و طبقاتی آنها بر می خیزد و تجربه نشان میدهد میهن پرست ترین انسان پاک و اصلاح طلب هم زیر چرخ سنگین این روند له می شود. ماهیت و قدرت عظیم سرمایه جهانی، مصدق را با کودتا به زیر کشید، ناصر و قذافی را در مسیر خود به خاک سپرد. کجاست آرزوهای بر باد رفته نهرو، سوکارنو و تیتو که در جهان دو قطبی زمانه خود راه سومی را در پیش گرفته بودند؟ هند امروز به عظیم‌ترین کشور نیروی کار ارزان سرمایه جهانی تبدیل شده، یوگسلاوی ضد استالینی نیروی سومی تیتو با بمب افکن‌های آمریکایی بالکانیزه شده و اندونزی شصد میلیونی با کشتار و سرکوب سیصد هزار نفری کمونیست‌ها امروز به یک کشور اسلامی رام شده در خدمت انحصارات جهانی به گاو شیرده غارت ارزش اضافی انحصارات غربی تبدیل شده است.

صد سال مبارزه کارگران و زحمتکشان ایران، صد سال مبارزه طبقه کارگر و جنبش همه جاگیر کمونیستی و سوسیالیستی ایران که بدون شک یکی از گسترده‌ترین و پر قدرت‌ترین جنبش‌های مترقی خاورمیانه بوده و هنوز هم هست، بر اثر دخالت‌گری‌های مستقیم قدرت‌های امپریالیستی و وابستگی‌های سرمایه‌داری داخلی ایران با سرمایه جهانی و بی شعوری سکاندران حکومتی ضد کارگری و کمونیستی عمل کرده و برای اینکه بتواند سلطه لجام گسیخته خود را در سرکوب آنها محکم کنند پرچم دروغین استقلال طلبی، ایرانشهری و دفاع از تمامیت ارضی ایران را بلند کرده‌اند. آنها بنا به ماهیت نظام اجتماعی خود که مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را از مقدسات می دانند در پی سود بیشترند و نه دینی دارند و نه میهنی. جامعه کنونی ایران با تمام انقلابات و خیزش‌های اجتماعی، با تمام کودتاها و رژیم چنج‌ها جامعه‌ایست در ادامه سیاست کودتای ۱۲۹۹ سید ضیاء و میر پنج رضا خانی، جامعه‌ای به اصطلاح مدرنیزه غربی با یک نیروی مسلح متمرکز سرکوبگر به گفته خسرو روزبه با اطاعت کورکورانه فرمانبرداری تا سایه خدا و یا نایب امام امروزی با استقرار یک سیستم امنیتی که لب می دوزد، آمپول هوا میزند، شکنجه می دهد و فعال محیط زیست را در زندان حلق آویز می کند. با تفاوتشان، هر سه در یک زمینه مشترک: رضا شاه ضد کمونیست، محمد رضاشاه ضد کمونیست و خامنه‌ای ضد کمونیست، اما یکی با نقاب ایرانشهری، دومی با نقاب ایرانشهری و شیعگری و سومی با نقاب شیعگری در پی ایجاد کشوری قدرتمند و ژاندارم منطقه. به گفته کارگر کبابی سر گذر در برابر بر شمردن تفاوت آنها می گوید “سگ زرد برادر شغال است” از این حرف‌ها برای من نزن. زیر سایه همه آنها من کارگری کرده ام و استثمار شده‌ام به حال من هیچ فرقی نکرده است.

خوب سرمایه جهانی که در آستانه قرن بیستم به مرحله انحصاری و گسترش جهانی رسیده و با پیروزی انقلاب اکتبر در کشوری به عظمت امپراطوری تزاری که سر در اروپا و ته در آسیا دارد خطر انقلابات پرولتاریایی را بو می کشد و نمایندگان سیاسی آن در راس امپراتوری بریتانیا که به اهمیت نقش طلای سیاه نهفته در زیر سرزمین ایران از طریق عوامل سرمایه‌دار استرالیایی – جویندگان طلا در ایران دارسی پی برده بودند و عملن دست به تولید سوخت جدید برای کشتی‌های جنگی خود زده بودند نقش کلیدی ایران و منطقه خاورمیانه را در ادامه سلطه برجهان در یافته بود. کاشتن تخم ایجاد یک کشور صهیونیستی در قلب خاور میانه درست بر این واقعیت گرایش سرمایه برای سلطه بر جهان استوار است و تنها با برهم زدن این نظام سرمایه جهانی سلطه است که میتوان زمینه را برای حل آن بسود توده‌های مردم منطقه از آن جمله مردم زحمتکش اسرائیل امروز از قوم‌ها و ملت‌های مختلف فراهم ساخت.

خلق‌های منطقه پهناور خاورمیانه از تاریخی غنی و مشترکی در جهان امروز برخوردارند صاحبان چندین تمدن‌های بی همتای بشریت‌اند که از دیر زمان با ایجاد راه تجارت معروف به ابریشم شرق را به غرب نزدیک کرده‌اند و امروز بر بستر این تمدن دیرینه و راه طولانی اتصالی مشترک شرقی به غربی می توانند پیام آور جهان نوینی بدور از سلطه و خالی از ستم و استثمار باشند. ما در موضع طبقه کارگر، در موضع استثمار شوندگان و ستمکشان قرار داریم و هرگونه جنگی را در میان حکومت‌های منطقه به سود سیاست‌های سلطه و بورژوازی و سرمایه‌داران حاکم می دانیم و با آن مخالفیم. تنها صلح و آتش بس فوری در غزه را راه حل فوری و حداقل مبرم و ضروری به سود خلق فلسطین و مردم اسرائیل می دانیم. ما در سمت توده‌های مردم ایستاده‌ایم و با تمام نیرو برای جلوگیری از گسترش جنگ در منطقه مبارزه می کنیم. قدرت آزمایی نظامی میان ارتش‌های اسرائیل و ایران را در خدمت گسترش جنگ می دانیم و باید بدان خاتمه داده شود. راه حل هم در تاکتیک وهم در استراتژیک با اینکه به زودی حاصل نخواهد شد قدرت یابی توده‌های ستمکش و استثمار شونده منطقه است. در ایران ما مبارزه برای حقوق اساسی کارگران و توده‌های ۹۹ درصدی مردم، مبارزه برای آزادی کلیه نیروهای سیاسی برای ایجاد سازمان‌های مستقل خود، آزادی زندانی های سیاسی بدون قید و شرط است. تنها راه پاره کردن این طناب پیوند خورده دراز و کلفت منحوس صد ساله حکومت‌های ضد کارگری و کمونیستی با انقلابی از پائین و ریشه‌ای بدست همان اکثریت عظیم است. جنبش‌های توده‌ای چند دهه اخیر چون دکل کشتی که از دور به ساحل نزدیک می شود، انقلاب نوینی را در راه نوید می دهد.

محسن رضوانی

برگرفته از نشریه رنجبر: شمار ۲۲۷